four forgotten years Post author:امین Post published:دی ۸, ۱۳۸۹ Post category:شعر / مینیمال / وردپرس Post comments:۵ دیدگاه We shared the joy And shared the pain And as my heart Recalls the joys My eyes recall the tears ۳۵.۶۹۶۲۱۶۵۱.۴۲۲۹۴۵اشتراکگذاری:رایانامهبیشترتوییترفیسبوکچاپتامبلرلینکداینرددیتپینترست #نوشته های مشابه: One Last Goodbye When You Say Nothing At All two years later… Take The Pain Away and a tear caresses my face برچسب ها: خاطرات, رفاقت, شعر انگلیسی Read more articles پست قبلینوشتهٔ پیشین پست بعدیآیا میدانید؟! شاید دوست داشته باشید ۵۶۰ فروردین ۱۵, ۱۳۹۰ حقیقت تلخ مرداد ۳, ۱۳۹۰ ۵۷۳ فروردین ۲۶, ۱۳۹۰ The Day Will Come آبان ۱۷, ۱۳۹۰ این پست دارای 5 نظر است Asiyeh پاسخ ۸ دی ۱۳۸۹ jan? امین پاسخ ۹ دی ۱۳۸۹ ؟ معنی و ترجمه ش (یه جورایی. از نظر من): چهار سال فراموش شده خوشی هامان را به اشتراک گذاشتیم و درد هایمان را نیز و مادامی که دلم لذت ها را مرور می کند چشم هایم اشک بار می شوند Asiyeh پاسخ ۹ دی ۱۳۸۹ farsish behtar bod … akh qalbam.. 2nya پاسخ ۸ دی ۱۳۸۹ عالی بود خیلی خودت نوشتی یا لیریکی چیزی بود؟ امین پاسخ ۹ دی ۱۳۸۹ یه تیکه از یه شعر از Joseph Alan معروف و اینا نیست فک کنم دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنظراتEnter your name or username to comment Enter your email address to comment Enter your website URL (optional) ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم. Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA. 2 + 4 = Δ
امین پاسخ ۹ دی ۱۳۸۹ ؟ معنی و ترجمه ش (یه جورایی. از نظر من): چهار سال فراموش شده خوشی هامان را به اشتراک گذاشتیم و درد هایمان را نیز و مادامی که دلم لذت ها را مرور می کند چشم هایم اشک بار می شوند
jan?
؟
معنی و ترجمه ش (یه جورایی. از نظر من):
چهار سال فراموش شده
خوشی هامان را به اشتراک گذاشتیم
و درد هایمان را نیز
و مادامی که دلم لذت ها را مرور می کند
چشم هایم اشک بار می شوند
farsish behtar bod …
akh qalbam..
عالی بود
خیلی
خودت نوشتی یا لیریکی چیزی بود؟
یه تیکه از یه شعر از
Joseph Alan
معروف و اینا نیست فک کنم