و بدینسان
این وبلاگ،
دو ساله شد
.
صاحابش هم با اختلاف ۱۹ سال
۲۱ سالش تموم شد!
اما این “گنده” تر شدن
نه باعث شد سنم یک سال به پدر و مادر و بقیه بزرگ تر هایی که دوستشون دارم نزدیک بشه
نه حداقل یک سال به دوستان دم ِ بختمون نزدیک بشیم، بلکه …! :D
در نتیجه هیچ اتفاق بیرونی ای در این ماجرا رخ نداده…
————-
جالبه که ۸۰ % وبلاگ نویس ها به مناسبت تولدشون پست میذارن
و ۹۵% اون ۸۰% هم میگن که هیچ اتفاق مهمی رخ نداده!
به نظرم آدمیزاد طی این چندین هزار سال تکاملش
هیچوقت نتونسته تکلیف خودش رو با متولد شدنش روشن کنه!
————-
ـ امروز یکی برام آرزو کرد که:
امیدوارم تا به درد خودت میخوری، زنده باشی
آرزوی جالبی بود
ـ تو این ۲سال هم مثل همه ی ۲سال های دیگه، کلی اتفاق خوب یا بد افتاد؛ کلی کار مفید یا مزخرف کردم، اما خاص ترین چیز این ۲سال، پیدا کردن یه عده دوست بود
دوستایی از یه جنس دیگه، یه نوع دیگه، یه فرهنگ دیگه، یه شهر دیگه
دوستایی که موندگار ترین هاشون رو، همین دور و بر ها هم میشه دید
ـ ممنونم
عکس ها پاک شدن
البته اون شمع ها که شکل قلب هستن رو خواهرم قبلن بهم داده
گفته باشم که مسئله نشه!
اون کیک هم پروژه بود. دستکم گرفته نشه!
باز که تو مو داری :دی
من فقط بهت تیریک می گم 3 باره و امیدوارم که ……. اینا
اصلاح شو! D:
به به ! چه پسری!…
;;)
.
.
:))
به به.تولدت مبارک
ممنون
تفلد
تفلد
تفلدت
مبارک
.
.
.
.
.
.
.
بیا شعما رو فوت کن!ه
.
.
.
.
.
.
امین جان بنده از اون حرفای فلسفی ت سر در نمی یارم داداش
تفلدو عشقه!!!ه
حالا هرچی می خواد بشه بشه
فلسفی کجا بود؟ ;) من کوچیکتم!
بزرگی!!!!ه
چقدر امروز تولد بود!
مبارک باشه
مرسی
(*)
الان اون شلوار سفید تبریک یکی دیگه بود بهت با جواب تو به تبربک اولی بود ؟
***
منم برای بار سوم تبریک حواله می کنم … همه مون همچین حسی رو داربم تو همچین روزی! اما گاهی به داشته هام و چیزایی که به دست آوردم اما متوجه شون نیستم فکر می کنم میگم نه همچین هم بد نبود!
دوست خوب نعمتی، پس دو سال بدی نبوده :-)
نخیر
مریم بانو با جفتک هاش اون شلوار رو به یغما داد
رسیدم خونه مامانم گفت
تو فقط بگو زیر زانوت رو چجوری کثیف کردی؟!
آخه تهران بارون میومد، منم بعد از حدود یکسال دیروز همینجوری اون شلوار سفید ِ رو پوشیده بودم
:)))))))))
من به خودم افتخار می کنــــــــــــــــــــــــــم
:)))))))))
الان بعد از یه ساعت یه ذره عذاب وجدان گرفتم. فقط یه ذره ها! ولی از طرف من مامانتو بماچ بهش بگو اون … ای که شلوارمو لگدمال کرده بود الان نادم و پشیمانه، ولی میگه حقت بود! :دی
به من چه
خودت بیا!
آدرس لطفاً
البته می تونم تلفنی هم اعلام کنم
امنیت خودم بیشتره
:دی
میخوای تو آدرس بده ما با خونواده بیایم D:
دیگه چی؟؟؟
می خوای کله ی اون داماده رو پر کنی؟
:))))
نمیری الهی که هنوز یادش می افتم می ترکم از خنده
آره. این کار رو نکنی چیکار کنی؟!
منم به تو افتخار میکنم دخترم!
الهی بمیرم مادر. بگو دم بختا رو برات می ذاریم تو فریزر تا بزرگ بشی! :دی
تعارف نکنااااااااا
:دی
خب باشه
یگانه
آزاده
خودت
سرور
ام… دیگه…
فعلن همینا
عزیزم کم اشتها شدیا!
بیا ببرمت دکتر ببینمت مشکلت چیه!!!!!!!!!!!
دریده!
اِ چیه خب؟ خودت گفتی
سیـــــــــــس!
ما هم سن و سال شما بودیم از این حرفا بهمون می زدن سرخ و سفید می شدیم!
جوون هم جوونای قدیم! والااااااا
خب قول میدم سرخ هم بشم
قبول؟
مامان بزرگ!
خودمونیم، شما دوتام گندشو درآوردینا!
:))
ما دو تا نه!
امین فقط
:دی
هوی به من چه
با تو بود!
امین امین امین!
امین امین امین!
امین امین امین!
(نوستالوژی روزهای اولی که باهات آشنا شدم… 360 مرحوم… با یگانه…)
امین امین امین!
دیروز پسر خوبی بودی! دوست داشتم. یک عدد :ستاره ی مادرانه!
بعدنشم باز ببخشید من واقعاً هول هولکی خودمو رسوندم. یعنی مریم دوشنبه شب منو خبر کرد و منم سه شنبه رو کاملاً بیزی بودم نشد اونجور که می خواستم بتولدمت! ببخشیــــــــــد.
بعدن ترش هم اینکه برات آرزو می کنم که به همه آرزوهات برسی و خوشبخت بشی و خدا بهت یه دل خجسته بده مث ننه ات (=من) که راحت تر زندگی کنی. و امیدوارم مهربونی ای که تو قلبت هست همین جور قلوپ قلوپ بزنه و به کارش ادامه بده، چون دوست خوبی برای ماها بودی. می تونم حتی لقب دوست ترین رو بهت بدم! ممنون که هنوز به زندگی خودت پایان نبخشیدی و همین جور هر زرت زرت گنده تر میشی و بینمون هستی
:-*
خب پس من صبر میکنم تا جبران کنی. بهت فرصت میدم خب! :دی تازه آزاده و یکی دیگه(! :دی ) هم نبودن که
من جدن خودم هم حواسم نبود که دارم روز تولدم رو قرار میذارم!
مرسییی
اگه اینطور باشه، که خیلی خیلی خوبه
خوشحالم! :)
عاشقی دد بردیه امین گرفتارش شدی!!!
:دی
(در راستای نداشتن هوش و حواس!)
امین
اول که تولدت مبارک
دوم من برررررررررررررررگشتم
سوم وورد پرس لوگ اینم نمیکنه
چهارم با چنتا پست و یه آدیو پادکست آماده ام.
سلام! چرا باز اس لم اس جواب نمیدی؟! چطوری تو؟ حالت خوبه؟
مرسی
اینجا یه آدرس نوشتم
http://bit.ly/3EHVcz
هیچ کس رو راه نمیده. بستنش
اِ؟ تولدت بود؟! مگه تو مِهر نبود؟ جلالخالق!!!!
یعنی یه سال بزرگ شدی؟! یعنی تو رشد عقلت هم تاثیر داشت؟
یعنی تو یه روزی آدم میشی؟!
یعنی بگم تولدت مبارک؟
.
.
. مبارک
تو کی آدم میشی؟!
این آواتارت حقته اصن! :))
.
.
مرسی
ان آقا، یکی از اون انارا مال من بود!
من که گفتم مال من تو کیفمه!
میارمش برات
اینجا چه خبره!
میگم شماها که اینقد پایه این خودم براتون ماهی یه دفه برنامه جور می کنم.جنبه ندارینا! :دی
بعدم اینکه به به!چه دوستای خوبی داری!آی ملت این آدم اصلا یادش نبود کی دنیا اومده
بعدتر هم اینکه نمی خواد حفظ کنی.یه تقویم درست و درمون بردار روزایی که اینجورین و آدم می تونه خوشحال باشه توشونو بنویس… انقده خوبه!
آدم میتونه توشون خوشحال باشه حالا؟!
تو تولد؟آره.می تونی مث احمقای روشن فکر بشینی و به این فک کنی که یه سال دیگه گذشت و من هیچ کاری نکردم و هیچی نشدم و … می دونی دیگه.میشه هم خوشحال بود.از اینکه یه سال دیگه هم گذشت و من هنوز زنده ام و به خاطر حتی یه کار کوچولوی خوبی که انجام دادی خوشحال باشی.
اصن من نمی دونم چرا فک می کنیم خوشحال بودن تو روز تولد عجیبه؟تولد هم مث یه روز دیگه ی زندگیه که تا اونجایی که امکان داره باید توش خوشحال بود و خوب زندگی کرد.فک کنم خودمون الکی داریم مهم می کنیم این روز رو در حالی که دائم میگیم اصلا روز مهمی نیس و از این حرفا…
سلام
امیدوارم که با تولد هر سالت دیدت به دنیا و دوروبرت عوض بشه و رو به بهتر بودن میل کنه….
یادت باشه، زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست،…هرکسی نغمه خود خواند واز صحنه رود…صحنه پیوسته به جاست…خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
و تو، حتم دارم که یاد و خاطرت برای دوستانت عزیز و محترمه…
پاینده باشی :)
خوب من دیر رسیدم ولی از اون طرف فکر کنم اولین کسی بودم که تولدتو دقیقن به وقتش بهت تبریک گفتم :دی
.
به هر حال تولد هزار بار مبارک
بله بله!
تازه … :دی
3تا عکس بود
هی نگهش داشتم اگه میخوای ببینی
نیمدی دیگه! دیر رسیدی!
تولدت مبارک امین، ببخشید دیر اومدم.
گل باشی.
:)
مرسی که اومدی