ماشین

نوشته شده توسط امین در 10 تیر 1389

اونموقع ها وقتی میومدم توی اینترنت؛  تم بلاگ طرف رو میدیدم، حسش میکردم، میچرخیدم، جاهای مختلف سرک میکشیدم … یه حس زندگی داشت. ماشینی نبود. از روی عادت نبود

الآن فایرفاکس رو که باز میکنم، گوگل ریدر و توییتر و داشبورد وبلاگم و ایمیل هام رو باز میکنم و تمام. نهایتن فیس بوک و یه سایت عکس

اونموقع ها خودم رو ملزم میدونستم که با یه نفر چت کنم. حرف یه دوست رو بشنوم، بهش توجه کنم. اما بعد یاد گرفتم که نه، میشه با ۳ و ۴ و ۵ نفر هم همزمان چت کرد. جوری که حتا گاهی متوجه هم نشن

اونموقع ها تا کسی آن میشد بهش سلام میکردم، موقع رفتن هم از هرکی بود خداحافظی میکردم، اما به مرور از بقیه یاد گرفتم که نه، نیازی نیست، یا حتا دلیلی نداره

اونموقع ها…

بیشتر زندگی میکردم

بیشتر آدم بودم

شما چطور؟؟

۳۱ دیدگاه دسته‌بندی : علی الحساب

۳۱ دیدگاه برای “ماشین”

  1. يكي گفت:

    اره واقعا چرا اینجوری شدیم ما
    خاصیت ایرانی بودنم میگه تقصیر خودمون نیست
    تقصیر کیه؟؟

  2. امید گفت:

    سعی میکنم نباشه اینجوری، خودم و ملزم میکنم نظرم و به کسی که متنشو میخونم بگم، اینجوری حس میکنم یه آدم داره برام مینویسه، نه یه ماشین!!!

  3. میشه گفت عصر ماشین هاست دیگه
    میشه گفت سال 2010 ئه دیگه
    میشه گفت عصر نور و سرعته دیگه

    میشه خیلی چیزای دیگه هم گفت
    ولی میشه هیچ کدوم اینارو هم نگفت
    و مثل سابق زندگی کرد
    فقط اگه خودمون بخوایم
    و یه کم بیشتر وقت بذاریم واسه چیزای باارزش تر زندگی !

  4. marya گفت:

    چرا دیگه این کارو نمی کنی؟ بهتر بگم،الان که می دونی چرا این کارو نمی کنی؟

    • امین گفت:

      چون سرعت موجود نمیذاره. کامنت بالاییم رو ببین
      اینکه اینکار رو شروع کردم، دلیل بر این نمیشه که فک میکردم درسته. میتونه دلیل این باشه که راه دیگه ای نمونده
      و البته نباید از تلاش کردن دست کشید

  5. unique گفت:

    خوب راستش من همیشه همین بودم ، تنها فرقی که کردم اینه که همیشه آن لاین بودم ، اما الان اینویزم ، همین . نمی دونم این یعنی من آدمم ؟

    همه ی ما آدما امروز روز با توجه به تکنولوژی و وسایلی که هست یه ذره مون ماشین شده ، این اجتناب ناپذیره ، چون همه دنبال راحتین ، دنبال پیدا کردن راه های آسون واسه به مقصد رسیدن .

    حتی وقتی در یک آن با چند نفر صحبت می کنی دنبال یه راه آسونی واسه تقسیم حسات ، حرف زدن ، خندیدن و چیزاس دیگه ایی .

    آدم موندن سخت شده چه از این نظر چه از اون نظر !

    • امین گفت:

      این تکنولوژی
      این آهن و سیمان
      حس سنگ و چوب رو نداره
      حس طبیعت و زنده بودن رو نداره
      اصلن حس نداره
      باعث راحتیه؟ آره. اما مرگ هم آدم رو از یه چیزایی راحت میکنه. اما دلیل بر حل مشکل نمیشه که

      • unique گفت:

        اگه خوب توجه کنی ، می بینی مشکل خود ماییم !

        ماییم که این چیزای به قول تو بی حس رو پذیرفتیم که همین طور هم داریم می پذیریم و سعی می کنیم همگامشون باشیم .

        اگه دوست نداری که اینجوری باشی پس خودتو باهاشون وفق نده ، گاهی دل بکن ، برو سفر یا پارک یا به جای چت برو از نزدیک دوستاتو ببین ، یا حتی روزنامه یا کتاب بخون فقط محض اینکه حس کنی آدمی . عکاسی هم که می کنی !

        یه چیزیو بالا نگفتم اما الان می گم ، تو از خیلیا که ادعاشون می شه آدمتری چون بهش حداقل فکر کردی و دغدغه ته :)

  6. Matin Kh گفت:

    علم در خدمت دین نباشه همین میشه دیگه :)) ;)

  7. آزاده گفت:

    امین به نظر من تو کلن چه اون موقع چه این موقع چه یه موقع ای، آدم نبودی ها!
    فکر کن خودت :دی

  8. موبد گفت:

    یادش بخبر
    همه چی مون
    زندگی مون
    همینجوری شده
    اونوختا اینجوری نبود

  9. موبد گفت:

    راستی امین
    یه بلاگ تخصصی درست کردم تو بلاگفا
    http://hesabdaar.blogfa.com
    ببین بترس !!!ه
    :D

  10. لیلا گفت:

    ماشین می شویم!

  11. میم.پ.ژ گفت:

    منم همینطور!!

  12. سیاوش پاکسرشت گفت:

    زندگی میکردیم، و دلم برای زندگی کردن تنگ شده!

دیدگاه‌تان را ارسال کنید ...


Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.