تاریخ

پنج سال ازت بزرگتر باشه. دختری که یه شب ساعت ۱:۳۰ بهت زنگ میزنه و همون نصفه شبی چهل دقیقه با اشک و گریه باهات حرف میزنه…

پسری که ۶-۷ سال باهم بودن رهاش کرده باشه… و به تو زنگ بزنه…

حالا، دو سال بعد، بدون اینکه هیچ خبری بده عقد کرده باشه

یه دختر دیگه هم – دوست یکی از بچه ها – چند بار وقتی کمک لازم داشت، اومد سراغم. دوست پسر نامردش اذیتش میکرد

حتا اونوقتی که میخواست خود کشی کنه، زنگ زد بهم و با گریه حرف میزد

و وقتی که اوضاعش بهتر شد…

دو سالی میشه که هیچ خبری نداده. حتا یه تشکر کوچیک هم…

این پست دارای 6 نظر است

  1. asiyeh

    aman az daste dokhtara aman

  2. پارسیس

    قبلا هم بهتون گفتم اگر میخواید راحت زندگی کنید از مردم توقع نداشته باشید..
    گرفتاری هست ، محدودیت هست، فراموشی هست…
    خدا هم تو قرآن گفته که چون مسافرند و سوار بر کشتی هنگامی که موج ها میایند مرا به تضرع میخوانند و یاری میجویند چون به ساحل امن رسند همه ی بندگی را فراموش کرده و پی کار خویش روند…
    آدمن دیگه.. :)))

    1. امین

      همه ی اونها هست
      انصاف هم هست
      دوستی هم هست

  3. inSomiiinia

    سکوت میکنم
    اما
    نه
    بزار بهت بگم

    سنگ صبوووورررر

  4. مریم

    اگه منتظری به خاطر محبتت ازت تشکر کنن هیچ وقت به هیچ کس محبت نکن … زندگی اینو به من یاد داده امین

    1. امین

      مسئله هدف از محبت کردن نیست
      اما آدم از دوست انتظار داره، دلش به دوستش ِ که گرم ِ‏

دیدگاهتان را بنویسید

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.