نوشته‌ی پیشین

نوشته شده توسط امین در 14 آذر 1389

خدایا بسه دیگه

دیگه وقتشه که دوربین رو نشونم بدی و بگی لبخند بزن

۵ دیدگاه برای “نوشته‌ی پیشین”

  1. محمد گفت:

    عالم محضر خداست

  2. متین خ گفت:

    یاد نوشته ای افتادم که دختر بچه ای موقع رعد و برق (وقتی همه از طوفان ترسیده بودند) لبخند میزد چون فکر میکرد خدا داره ازش عکس میگیره.

  3. مریم گفت:

    تو لبخند بزن
    مطمئن باش عکستو میگیره!

دیدگاه‌تان را ارسال کنید ...


Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.