دلشون جوونه!‏

نوشته شده توسط امین در 3 تیر 1390

بابام با دو نفر دیگه از هیئت مدیره ی ساختمون توی حیاط وایسادن دارن حرف میزنن
موبایلش توی اتاق زنگ میخوره. مامانم رفته گوشیش رو برداشته، بعد میره توی تراس برا بابام سوت میزنه و اونم میاد بالا!

بعد کلن تراس ما یه جوریه که خیلی توی دیده. در این حد که مثلن براتون بگم از پارک یه خیابون اونورتر کاملن دیده میشه
یکی از خاله هام هست گاهی که میاد توی پارک و مامانم / بابام توی تراس هستن، وایمیسته براشون سوت میزنه و اینا هم از اینور جواب میدن!

دیگه خلاصه حساب کنید ماجراهای ما و این کارای اینا رو…!‏

۱۰ دیدگاه برای “دلشون جوونه!‏”

  1. رهگذر گفت:

    چه جالب و بامزه :))

  2. سرور گفت:

    :))
    باحال بود
    من الان به مامانت حسودیم شد بلده سوت بزنه
    من بلد نیستم :(
    حالا چی کار کنم اگر تراسمون مثل شما بود در آبنده؟

    چه نظراتت شیک شده

  3. fragile silence گفت:

    با تشکر از خلاقیت بزرگترها!
    امین من می‌خوام با مامان بابات دوست بشم! تو فایده نداری اصلن! :دی
    تازه من بلتم سوت یزنم! مثلن می‌تونم انگشت اشاره و همسایه بغلی‌ش را تا ته بکنم تو حلقم بعد یه صدایی دربیاد گوش فلک کر بشه!
    مدارک‌ش هم موجوده! :دی

  4. Asiyeh گفت:

    منم بلد نیستم انقده دوست دارم سوت بزنم ..چه خونه قشنگی دارین الان داشفتم تصور م یکردم عین انشرلی خونه تونه بعد دقیقا رو به چه پارکیه ؟ بعد اهان اینم م یخواستم بگم چه مامان بابا باحالی داری بسیار خوشمان امد بیا مامانو بابامونو عوض ؟

  5. این مامانا همشون گوله ی نمکن اصن:)
    بوس براشون:-*

دیدگاه‌تان را ارسال کنید ...


Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.