دلشون جوونه!‏

بابام با دو نفر دیگه از هیئت مدیره ی ساختمون توی حیاط وایسادن دارن حرف میزنن
موبایلش توی اتاق زنگ میخوره. مامانم رفته گوشیش رو برداشته، بعد میره توی تراس برا بابام سوت میزنه و اونم میاد بالا!

بعد کلن تراس ما یه جوریه که خیلی توی دیده. در این حد که مثلن براتون بگم از پارک یه خیابون اونورتر کاملن دیده میشه
یکی از خاله هام هست گاهی که میاد توی پارک و مامانم / بابام توی تراس هستن، وایمیسته براشون سوت میزنه و اینا هم از اینور جواب میدن!

دیگه خلاصه حساب کنید ماجراهای ما و این کارای اینا رو…!‏

این پست دارای 10 نظر است

  1. سرور

    :))
    باحال بود
    من الان به مامانت حسودیم شد بلده سوت بزنه
    من بلد نیستم :(
    حالا چی کار کنم اگر تراسمون مثل شما بود در آبنده؟

    چه نظراتت شیک شده

    1. امین

      منم بلد نیستم
      این دوتا بلدن! :|

      کاری نمیتونی بکنی :|

  2. fragile silence

    با تشکر از خلاقیت بزرگترها!
    امین من می‌خوام با مامان بابات دوست بشم! تو فایده نداری اصلن! :دی
    تازه من بلتم سوت یزنم! مثلن می‌تونم انگشت اشاره و همسایه بغلی‌ش را تا ته بکنم تو حلقم بعد یه صدایی دربیاد گوش فلک کر بشه!
    مدارک‌ش هم موجوده! :دی

    1. Asiyeh

      payeam bahaton amin shomare babato behem midi?

      1. امین

        حالا بیا اینجا
        بعدن یه کاریش میکنم :د

    2. امین

      مشکلی که نیس
      منتاها موضعت رو دقیق مشخص نکردی
      با مامانم یا بابام دقیقن؟

  3. Asiyeh

    منم بلد نیستم انقده دوست دارم سوت بزنم ..چه خونه قشنگی دارین الان داشفتم تصور م یکردم عین انشرلی خونه تونه بعد دقیقا رو به چه پارکیه ؟ بعد اهان اینم م یخواستم بگم چه مامان بابا باحالی داری بسیار خوشمان امد بیا مامانو بابامونو عوض ؟

    1. امین

      یه دونه از این بوستان کوچیکاست بابا
      هر خونواده ای یه مدله دیگه بالاخره
      خوشی و ناخوشی خودش رو داره :)‏

دیدگاهتان را بنویسید

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.