چرا غیب شدین

همین که اینجا رو از ۲۰۰۶ دارم، به خودم افتخار میکنم

وقتی لینک های شکسته (broken links) رو چک میکنم تا حذف شون کنم، به سایت های بزرگ، هاستینگ های عکس، ویدیوها و محتواها، وبلاگ های دوستانم… بر می خوردم
روزگاری که مینوشتیم، میخوندیم
روزگاری که فقط لایک نبود، انقدر عجله نبود
انقدر دوری نبود
نرفته بودیم، مونده بودیم، میموندیم و امید داشتیم
ما انقدر بزرگ نشده بودیم، موهامون سفید نشده بود، پدر و مادر هامون…
پدر و مادرهامون…

دلم میگیره، قلبم تیر میکشه
نفس بند میاد
حتا توی محل کار گریه م گرفته
کاش بودین
کاش یکی بود

دیروز مشاور میگفت قلابی که به چیزی وصل بشی، نداری… من که میخوام. من که میخواستم
چیزی نبود
چیزی نموند
تو نموندی
نموندین

دنبال یه شعر میگشتم. به این پست بر خوردم، که نوشته بود:

گاهی به نظر میاد تلاش پیچیده‌ی فرد برای نامرئی شدن، دیده نشدن و به چشم نیامدن، ترجمه ی خواهشِ عمیق و زخمناکِ دیده شدنه ؛ “من می‌خواهم گم شوم (تا که پیدایم کنند)”
هرچند این وبلاگ هم ۳ ساله که دیگه ننوشته. راستی دیگه نمیگن وبلاگ، میگن بلاگ. و بیشتر دنبال ولاگ (میترسم لینک بدم، روزی بیام و ببینم دیگه ویکی پدیایی هم وجود نداره) هستن! چون خوندن سخته، نوشتن سخته، همه دنبال دیدنن، دنبال دیده شدنن…

دیده که نشی فراموش میشی، حذف میشی

دیده شدن سخته، دیدن سخته

کاش میشد درک شد

اون شعره این بود

هیچ میدانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته می‌کاهم؟
زان که بر این پردهٔ تاریک
این خاموشی نزدیک
آنچه می‌خواهم نمی‌بینم
و آنچه می‌بینم نمی‌خواهم

تا امروز چند صد تا لینک شکسته رو حذف کردم
دیگه توان ندارم
چیزی برای حذف کردن نمونده
توان شکستن، توان شکسته شدن
برای کی می نویسم؟ نمیدونم… اصلن کسی هست؟ کامنتی هست؟ کسی وقت داره؟ کسی میبینه؟
نمیدونم… اما شاید هنوز امید دارم، به بودن، بودن یکی

فهمیده شدن
خوندن
خونده شدن
داشتن
داشتن…

این پست دارای 2 نظر است

  1. فریاد

    درود امین عزیز، آشنایی با شما دوست عزیز و وبلاگ گرانسنگتان که پس از سالها هنوز پویاست مایه خرسندی و بالندگی بنده است.
    من محیط وبلاگ رو همیشه به شبکه‌های اجتماعی اشتراک عکس و فیلم که بیشتر جنبه شوآف و خودنمایی دارند ترجیح میدم اینجا آدمها واقعی‌تر و صادق‌تر هستند و نوشتارهای مفید و تخصصی در اینجا بیشتر یافت میشه تا در شبکه‌های اجتماعی که پر شده از پیجهای زرد و بی‌محتوا. نویسندگان و شاعران زیادی در محیط وبلاگ مشق نویسندگی کردند و اکنون چنان مشهور و حرفه‌ای شدند که همگان آنان رو می‌شناسند. همچنین یکی از مزایای وبلاگ‌نویسی یافتن افراد هم‌اندیش و هم‌باور و به گفت و شنود پرداختن با اونهاست. هم‌اندیشانی که مرزهای جغرافیایی را جابجا کرده و به آسانی همدیگر رو می‌یابند. خرسندم هنوز وبلاگ‌نویسی جریان داره و وبلاگ‌نویسان توانایی مانند شما باعث جاری شدن خون تازه در رگ‌های وبلاگستان فارسی هستید. تجربه نشون داده همه پلتفرم‌های سوشیال مدیا تاریخ انقضا دارند ولی وبلاگ‌های مبتنی بر وب هیچگاه منقضی نمی‌شند بویژه اینکه موتورهای جستجوگر وب مانند گوگل به وبلاگ‌های متنی بر وب توجه خیلی بیشتری دارند تا شبکه‌های اجتماعی.
    به باور من وبلاگ مانند کتاب کاغذیه که با وجود کتاب‌های الکترونیکی و صوتی، همیشه جایگاه و ارج خودش رو داره.
    وبلاگ‌نویسی نیز مانند چیزهای دیگه باید خودش رو بروز کنه تا محبوبیت پیشینش رو بدست بیاره. سرویس‌دهنده‌های وبلاگ باید با فناوری روز دنیا بروز بشند تا امکان استفاده از فناوری‌های نوین مانند وب معنایی، هوش مصنوعی، augmented reality و virtual reality رو در اختیار وبلاگ‌نویس‌ها قرار بدند.
    وبلاگ‌نویس‌ها باید از ویدئو، موسیقی، پادکست، فناوری‌های نوینی مانند هوش مصنوعی و غیره استفاده کنند. همچنین از شبکه‌های اجتماعی و محتوای تعاملی برای جذب مخاطب و سئو بهره ببرند.
    تندرست و مانا باشید دوست عزیز 🌹

    1. امین

      سلام. ممنون از حضور و نظرتون
      برای من که یه جور دفترچه خاطرات با حضور تعدادی از دوستانه و مثل شما تخصصی نگاهش نمیکنم
      اما خوشحالم که هستن دوستانی مثل شما :)

دیدگاهتان را بنویسید

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.