نارنجی Post author:امین Post published:مرداد ۲۲, ۱۳۸۹ Post category:وردپرس Post comments:۱۲ دیدگاه حس مزخرف غروب آخرین روز تابستون رو دارم همون غروب لعنتی ای که آخرین باره و فردای لعنتیش باید دوباره شروع میکردی ترس و اضطراب و نفرت و خستگی و بغض و تنهایی و خستگی و احساس بطالت و از دست دادن فرصت ها و … ۳۵.۶۹۶۲۱۶۵۱.۴۲۲۹۴۵اشتراکگذاری:رایانامهبیشترتوییترفیسبوکچاپتامبلرلینکداینرددیتپینترست #نوشته های مشابه: نارنجی تر دیالوگ – احساس ۸۰۵ خواستم… نشد… شاید دوست داشته باشید برای خالی نبودن عریضه دی ۱۴, ۱۳۸۸ ۳۳۴ دی ۲۴, ۱۳۸۸ وقتی من نبودم مهر ۲, ۱۳۸۸ ? تیر ۱۱, ۱۳۸۸ این پست دارای 12 نظر است امین پاسخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۹ http://khooooood.blogspot.com/2010/08/blog-post_5124.html سرور پاسخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۹ ای ول..راس میگه سرور پاسخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۹ لعنت به اون حس لعنت به اون روزا فقط دلم خوش بود مه آخرش ساعتو می کشن عقب و یه ساعت بیشتر وقت دارم فک کنم هنوز چیزی عوض نشده امین پاسخ ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ :) مرینو پاسخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۹ ئه چه خوب تنها نیستم تو این حس گهی از روزی که دانشگاه تموم شد استرس اومد به جون من بیاسترس! از دلایلش به نظرم این همه وسط راه بودن ماه رمضونه.آدم نمیدونه کجای دلش بذارتش انقد بد موقع آخه!! امین پاسخ ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ مار رمضونم خراب کردیم ماها مرینو پاسخ ۱ شهریور ۱۳۸۹ ماها خرابش نکردیم٬ منتها درستشم نمیکنیم. امید پاسخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۹ روزها و احساسات بد تو تمام بدن ها داره جاری و ساری میشه:( موبد پاسخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۹ چه حس غریبی !!!ه چاخان کردم !!!ه چه حس آشنایی !!!ه وختی اهنگ گوش میدم حوصله م نمیکشه تا آخرشو بشنوم Asiyeh پاسخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۹ اشنا… unique پاسخ ۲۴ مرداد ۱۳۸۹ :| امین پاسخ ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ B-( دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنظراتEnter your name or username to comment Enter your email address to comment Enter your website URL (optional) ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم. Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA. نُه × = هجده Δ
سرور پاسخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۹ لعنت به اون حس لعنت به اون روزا فقط دلم خوش بود مه آخرش ساعتو می کشن عقب و یه ساعت بیشتر وقت دارم فک کنم هنوز چیزی عوض نشده
مرینو پاسخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۹ ئه چه خوب تنها نیستم تو این حس گهی از روزی که دانشگاه تموم شد استرس اومد به جون من بیاسترس! از دلایلش به نظرم این همه وسط راه بودن ماه رمضونه.آدم نمیدونه کجای دلش بذارتش انقد بد موقع آخه!!
موبد پاسخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۹ چه حس غریبی !!!ه چاخان کردم !!!ه چه حس آشنایی !!!ه وختی اهنگ گوش میدم حوصله م نمیکشه تا آخرشو بشنوم
http://khooooood.blogspot.com/2010/08/blog-post_5124.html
ای ول..راس میگه
لعنت به اون حس
لعنت به اون روزا
فقط دلم خوش بود مه آخرش ساعتو می کشن عقب و یه ساعت بیشتر وقت دارم فک کنم هنوز چیزی عوض نشده
:)
ئه چه خوب تنها نیستم تو این حس گهی
از روزی که دانشگاه تموم شد استرس اومد به جون من بیاسترس!
از دلایلش به نظرم این همه وسط راه بودن ماه رمضونه.آدم نمیدونه کجای دلش بذارتش انقد بد موقع آخه!!
مار رمضونم خراب کردیم ماها
ماها خرابش نکردیم٬
منتها درستشم نمیکنیم.
روزها و احساسات بد تو تمام بدن ها داره جاری و ساری میشه:(
چه حس غریبی !!!ه
چاخان کردم !!!ه
چه حس آشنایی !!!ه
وختی اهنگ گوش میدم حوصله م نمیکشه تا آخرشو بشنوم
اشنا…
:|
B-(