نارنجی

حس مزخرف غروب آخرین روز تابستون رو دارم

همون غروب لعنتی ای که آخرین باره

و فردای لعنتیش باید دوباره شروع میکردی

ترس و اضطراب و نفرت و خستگی و بغض و تنهایی و خستگی و احساس بطالت و از دست دادن فرصت ها و …

این پست دارای 12 نظر است

    1. سرور

      ای ول..راس میگه

  1. سرور

    لعنت به اون حس
    لعنت به اون روزا

    فقط دلم خوش بود مه آخرش ساعتو می کشن عقب و یه ساعت بیشتر وقت دارم فک کنم هنوز چیزی عوض نشده

  2. مرینو

    ئه چه خوب تنها نیستم تو این حس گهی
    از روزی که دانشگاه تموم شد استرس اومد به جون من بی‌استرس!
    از دلایلش به نظرم این همه وسط راه بودن ماه رمضونه.آدم نمی‌دونه کجای دلش بذارتش انقد بد موقع آخه!!

    1. امین

      مار رمضونم خراب کردیم ماها

      1. مرینو

        ماها خرابش نکردیم٬
        منتها درستشم نمی‌کنیم.

  3. امید

    روزها و احساسات بد تو تمام بدن ها داره جاری و ساری میشه:(

  4. موبد

    چه حس غریبی !!!ه
    چاخان کردم !!!ه
    چه حس آشنایی !!!ه
    وختی اهنگ گوش میدم حوصله م نمیکشه تا آخرشو بشنوم

دیدگاهتان را بنویسید

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.