فـاحشـه

عمرش رو میفروخت ، که علم بدست بیاره

که علمش رو بفروشه ، که مال بدست بیاره

این پست دارای 14 نظر است

  1. موبد

    تحت همین فلسفه ارشدو بی خیال شدم امین
    ایول

  2. امید

    هیچی نمیگم!
    فقط سرم و میندازم پایین و آروم قدم میزنم و میرم!
    دور میشم و دور میشم!

  3. آرزو

    علی‌الحساب به اکثر غریب به اتفاق آدما می‌خواستی بگی “فاحشه” دنبالِ بهانه بودی؟! …

    1. امین

      آره
      هستن
      تقریبن همه
      نوعش و مقدارش متفاوته

  4. Hans Schnier

    شرح مسأله: من پول می خوام. ینی دلم می خواد پولدار باشم.
    بابام پولدار نیس.ینی همین که زندگی مونو خوب می چرخونه از سرمونم زیاده.
    من دلم می خواد احترام و شخصیت و اینا ام داشته باشم یه کم.
    من تو ایران زندگی می کنم،
    من پسرم،سربازی معاف نیستم،بودمم اون ور رام نمی دادن!
    سؤال: شبی چند؟

  5. سعید

    لایک!
    بحث روز دانشکده ما!

  6. unique

    دوست ندارم پستتو ، پس چیزی نمی گم

  7. آزاده

    منم خودت رو دوست ندارم پس چیزی نمی گم :دی

  8. ذهن ِآشفته

    فلسفه‌ی گمراه‌کننده‌ایه به نظرم
    یه سفسطه‌ی پنهان و شاید ناخودآگاه ته‌اش ئه.
    اگه ذهنت فاحشــه رو “مجبور” به انجام فاحشــگی می‌دونه، شاید بشه گفت خب نظرت کلن اینه. اما چون به وضوح، خیلی از فـاحـشه‌ها به خاطر فقر نیست که به این مسیر کشیده می‌شن، و یعنی درواقع جبر زیادی پشت قضیه نیست، نمی‌شه این فلسفه رو تطبیق داد به اون.
    آدمی که برای ادامه‌ی زندگی نیاز داره به پول، و پولی که باید در قبال ارائه‌ی چیزی درخور ارزش به اون شخص داده بشه، چه راه دیگه‌ای می‌تونه داشته باشه جز این؟ این جبر اون‌قدر زیاده که نشه اسم فاحـشـگی روش گذاشت.
    البته که موافقم در مواردی درسته

    1. امین

      اولن توی زندگی هم همیشه نیاز نیست
      اونایی هم که الآن هست رو ممکنه خودمون به نیاز تبدیل کرده باشیم
      ثانین کی گفته روش زندگی اینیه که الآن هست؟ که گفته باید این باشه؟ اینجوری باشه؟

      1. ذهن ِآشفته

        راجع به اولن که خط آخر کامنتم هست. یعنی منم موافقم که گاهی این‌طوریه
        اما راجع به ثالثن

        یا باید برگردیم به زمان تبادل کالا به کالا
        یا خودت باید دست به کار شی و طرحی نو دراندازی
        لااقل تئوری‌ش که جواب داد
        می‌شه به فکر عملی کردنش بود

        منم خیلی دلم می‌خواد عزت‌مند زندگی کنم و علمم رو نفروشم تقدیم‌اش کنم بی‌دریغ
        ولی نمی‌شه
        مگه این‌که از نظر مادی تامین باشه آدم
        تازه اون موقع قانع بودن هم خصلتیه که هرکسی نداره

  9. asiyeh

    ….
    جمله فلسفی خوبیه ..بیشتر باید راجبه اش فکر کرد

  10. Leo

    آخرش هم که همه سلامتیش رو از دست داد ، کل پولش رو خرج می کنه تا سلامتی رو بدست بیاره…

دیدگاهتان را بنویسید

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.