نمی دونم چرا هر وقت یه سوال ازم می پرسن ، فکر می کنم که دیگران الان به این سوال چه جوابی می دن !
.
خوب من تا حالا بهش فکر نکردم ، فقط در این زمینه جواب همون سوالایی که اون دفعه ازم پرسیدیو می دونستم.
.
اوووووم فکر کنم دوست دارم قبل از هر کسی که دوسش دارم برم و تو خواب برم ، که اون مزه ی جدایی رو اونقدر مستقیم حس نکنم .
نمی دونم چرا
ولی حس میکنم اگه آدم تو خواب بمیرهاصلا متوجه نمی شه که چی شد که یهویی رفت اون دنیا
از این حالت خوشم نمیاد
دوس دارم وقتی از مرز دو دنیا رد میشم
بفهمم که در حال عبورم
طبیعتا هر کسی دوست داره راحت بمیره.
من زیاد روش فکر نکردم.راستش هر وقت به مرگ فکر میکنم خوف تمام وجودمو فرا میگیره!!و بیشتر از دو،سه دقیقه نمیتونم بهش فکر کنم
و این دو،سه دقسقه هم کفاف فکر کردن به چگونه مردن رو بهم نمیده.
بچه که بودم دوست داشتم غرق نشم، یا توی یه جای تنگ بی آب و غذا گیر نیافتم و بمیرم.
هنوز هم از این دو نوع مردن بدم میاد. جز این دو تا و هر زجرکش شدن دیگهای فکر نکنم فرقی کنه برام.
من دوست دارم چیزی ازم باقی نمونه
مثلن شاید یه انفجار، اما با همون شرط نیست شدن
البته اگه برای یه هدف باشه، به درد بخور باشه، به کار یکی بیاد و اینا خیلی بهتره تا اینکه مرگم الکی باشه
بداهه که پاسخ دهم بیشتر این را میدانم که چطور دوست دارم نمیرم (یا چگونه دوست ندارم بمیرم!) : خفگی، تصادف، سقوط، بیمارستان، تختخواب، تو خواب، اممممـ آقا اصلا نمیخوام بمیرم زوره مگه؟!
شاید تو قبرستون که سریع قالش کنده شه، از تشییع و مراسم و اینا خوشم نمیاد.
من همیشه فکر می کردم از مرگ نمی ترسم (چه به نیستی ختم شه چه به برزخ) ولی الان که می پرسی می بینم فکر کردن بهش (به چگونگیش) ساده نیست. حکایت آن شیخ است که پسرکی چون تو پرسیدش شب که می خوابی ریشت را زیر لحاف می گذاری یا رو؟ و خواب را گرفت ازش! حالا حکایت ماست!
چقد چونه زدم. شیخ موجز چانه بزند غعنی مهم بوده قضیه!
قبلاً هم گفتم و نوشتم. من همیشه وقت هایی که با تمام وجود احساس خوشبختی می کنم دوست دارم بمیرم. اون جور موقع ها دوست دارم دراز بکشم و چند تا نفس عمیق بکشم و بعد… الفاتحه مع الصلوات…
من از لحاظ شکلی
دوس دارم سینمایی بمیرم
نه با سرطان و سکته و درد و مرض
چه میدونم
تو فازای فیلمای کیمیایی!!!ه
گوزنا رو دیدی؟
حکم
وای مرگ پولاد کیمیایی تو حکم
بهترین مرگی بود که تو عمرم دیدم
دیوونه ی اون سکانسم
سوال جالبی بود! غافلگیر شدم. حرفای مریم بانو من رو یاد سخترین خاطراتم انداخت. اونجا که راحت می تونی بمیری، در آرامش، اونجا که اوج بینیازیه، اونجا که تماتم دنیا از حرکت وایستاده، اونجا که اون قدر خوشبختی که حتا بهش فکر هم نمی کنی، اوجا که کلمه واقعا اضافست، اونجا که می دونی همه چیز بی نظیره….. آره شاید دلم بخواد اونجا بمیرم
ترجیح میدم جریان مرگ خودمو کامل درک کنم.یعنی مثلا به خاطر یه تصادف و یه هو نمیرم.شاید یه اتفاقی مثل مریضی خوب باشه واسه مردن
حرف مریم هم خوب بود.شانس بزرگیه که روزی بمیری که خوشحال هستی
دو جور مرگ دردناک دیگه هم به ذهنم رسید، مرگ زیر تجاوز و مرگ زیر باتوم…
.
اینا رو داری جمع می کنی که بعد بیای هرکدوممونو به بدترین شکل بکشی، نه؟ بابا تو که روحت لطیف تر از این حرفا بود
مرگ به خاطر سوختگی یا به خاطر سرما هم خیلی دردناکه… طولانی و دردناک.
می دونستی کسایی که می خوان خودکشی کنن و می خوان سخت ترین شکلو هم انتخاب کنن خودسوزی می کنن؟
dus daram beshinam aval khube khub bekhatere hame chizaei ke az dast dadam gerye konam unghad ke khabam bere, tu khab bemiram,,hata nafahmam chetori!!!!!
اِهم اول
نمی دونم چرا هر وقت یه سوال ازم می پرسن ، فکر می کنم که دیگران الان به این سوال چه جوابی می دن !
.
خوب من تا حالا بهش فکر نکردم ، فقط در این زمینه جواب همون سوالایی که اون دفعه ازم پرسیدیو می دونستم.
.
اوووووم فکر کنم دوست دارم قبل از هر کسی که دوسش دارم برم و تو خواب برم ، که اون مزه ی جدایی رو اونقدر مستقیم حس نکنم .
از بس فوضولی :دی
یگانه یه غلط املایی داشت، سرور هم یکی
هر دو 19
اصلاحشون کردم. بازم بگین من بچه خوبی نیستم!
نمی دونم چرا
ولی حس میکنم اگه آدم تو خواب بمیرهاصلا متوجه نمی شه که چی شد که یهویی رفت اون دنیا
از این حالت خوشم نمیاد
دوس دارم وقتی از مرز دو دنیا رد میشم
بفهمم که در حال عبورم
این روزا با سقوط حال می کنم … دلم می خواد از جایی پرت شم و سقوط رو تجربه کنم
ازینکه بسوزم هم متنفرم
در ضمن اگه کسی اومد اینجا نوشت:”خدایا چگونه زندگی کردن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت” شریعتی ،به جای من به 51 قسمت نامساوی تقسیمش کن
دوست دارم ندونم که چطور میمیرم
فکر چی؟ بهش فکر نکردی؟
طبیعتا هر کسی دوست داره راحت بمیره.
من زیاد روش فکر نکردم.راستش هر وقت به مرگ فکر میکنم خوف تمام وجودمو فرا میگیره!!و بیشتر از دو،سه دقیقه نمیتونم بهش فکر کنم
و این دو،سه دقسقه هم کفاف فکر کردن به چگونه مردن رو بهم نمیده.
بچه که بودم دوست داشتم غرق نشم، یا توی یه جای تنگ بی آب و غذا گیر نیافتم و بمیرم.
هنوز هم از این دو نوع مردن بدم میاد. جز این دو تا و هر زجرکش شدن دیگهای فکر نکنم فرقی کنه برام.
من دوست دارم چیزی ازم باقی نمونه
مثلن شاید یه انفجار، اما با همون شرط نیست شدن
البته اگه برای یه هدف باشه، به درد بخور باشه، به کار یکی بیاد و اینا خیلی بهتره تا اینکه مرگم الکی باشه
بداهه که پاسخ دهم بیشتر این را میدانم که چطور دوست دارم نمیرم (یا چگونه دوست ندارم بمیرم!) : خفگی، تصادف، سقوط، بیمارستان، تختخواب، تو خواب، اممممـ آقا اصلا نمیخوام بمیرم زوره مگه؟!
شاید تو قبرستون که سریع قالش کنده شه، از تشییع و مراسم و اینا خوشم نمیاد.
من همیشه فکر می کردم از مرگ نمی ترسم (چه به نیستی ختم شه چه به برزخ) ولی الان که می پرسی می بینم فکر کردن بهش (به چگونگیش) ساده نیست. حکایت آن شیخ است که پسرکی چون تو پرسیدش شب که می خوابی ریشت را زیر لحاف می گذاری یا رو؟ و خواب را گرفت ازش! حالا حکایت ماست!
چقد چونه زدم. شیخ موجز چانه بزند غعنی مهم بوده قضیه!
:) ممنون یا شیخ!
قبلاً هم گفتم و نوشتم. من همیشه وقت هایی که با تمام وجود احساس خوشبختی می کنم دوست دارم بمیرم. اون جور موقع ها دوست دارم دراز بکشم و چند تا نفس عمیق بکشم و بعد… الفاتحه مع الصلوات…
اما اونجوری دلمون برات تنگ میشه
درد دار باشه یا بی درد
فرقی نداره
مهم اینه که تموم بشه
یه عمر علیل نشم
آویزون کسی نشم
ترجیه میدم یهو باشه
آره
اما درد دار و بی دردش خیلی فرق داره ها! تازه دردش هم جسمی و روحیش فرق داره
ترجیح رو درست نکردی، بچه خوب!
دوس نداشتم!
ضمنن حسین هم پسره هم خیلی گندست! منتمون رو سر دخترا باشه بهتره! P: :))
قضیه شیر فلکس؟
ها؟! :دی
نه بابا
قضیه چراغونی پارساله دیگه
من از لحاظ شکلی
دوس دارم سینمایی بمیرم
نه با سرطان و سکته و درد و مرض
چه میدونم
تو فازای فیلمای کیمیایی!!!ه
گوزنا رو دیدی؟
حکم
وای مرگ پولاد کیمیایی تو حکم
بهترین مرگی بود که تو عمرم دیدم
دیوونه ی اون سکانسم
پس امیدوارم نیکول کیدمن / آنجلینا جولی / اسکارلت جوهانسون / جسیکا آلبا / کایرا نایتلی یا ام… خلاصه یکی از اینا با تریلی از روت رد شه
!!
اولا :از نیکول کیدمن خوشم نمیاد
دوما : ترجیح میدم اینا که گفتی بدون تریلی از روم رد شن !!!ه
جدن فک میکردم خوش سلیقه تر از این حرفا باشیم. بهتر از کیدمن کیو میخوای دیگه؟
بیا! سعید رو هوا زد طرف رو!
آخه شنیدم دس پخت نداره
نیکول اومد التماس که پا در میونی کنم دوسش بداری! :دی
باشه بهشون میگم تریلیشون رو نیارن D:
الان که دیگه سعید اظهار علاقه کرده
مرامم نمی ذاره پادر میونی تو قبول کنم
نشون کرده ی داش سعید شده
مگان فاکس یادت رفت
اونم مال شما D:
خودت چی ؟
سرت بی کلاه نمونه امین؟
ای بابا! خراب رفاقتیم و اینا!
سوال جالبی بود! غافلگیر شدم. حرفای مریم بانو من رو یاد سخترین خاطراتم انداخت. اونجا که راحت می تونی بمیری، در آرامش، اونجا که اوج بینیازیه، اونجا که تماتم دنیا از حرکت وایستاده، اونجا که اون قدر خوشبختی که حتا بهش فکر هم نمی کنی، اوجا که کلمه واقعا اضافست، اونجا که می دونی همه چیز بی نظیره….. آره شاید دلم بخواد اونجا بمیرم
تو تفکرات تو
همچین جایی وجود داره؟
میتونه وجود داشته باشه؟
ترجیح میدم جریان مرگ خودمو کامل درک کنم.یعنی مثلا به خاطر یه تصادف و یه هو نمیرم.شاید یه اتفاقی مثل مریضی خوب باشه واسه مردن
حرف مریم هم خوب بود.شانس بزرگیه که روزی بمیری که خوشحال هستی
1. مرگ مغزی
2. گلوله
3. سقوط
واقعن از خدا میخوام دچار سوختگی، خفگی، و مرگ تدریجی (مث ام.اس و اینا) نشم…
گلوله رو پایه م
راستی شاید بهتر بود کوروش کامنتی که واسه پست آخرم گذاشت رو میذاشت اینجا
:))
بمیر تا بمیریم!
علی من فکر میکردم تو کرم داری کامنت های دری وری برا مریم میذاری
الآن دارم میفهمم نه، ته ِ کشش مغزت همونا بوده!!
:))
دو جور مرگ دردناک دیگه هم به ذهنم رسید، مرگ زیر تجاوز و مرگ زیر باتوم…
.
اینا رو داری جمع می کنی که بعد بیای هرکدوممونو به بدترین شکل بکشی، نه؟ بابا تو که روحت لطیف تر از این حرفا بود
البته اولیش اگه به مرگ منتهی نشه دردناکتره
ما که آخر نفهمیدیم تجاوز بده یا خوبه!
اولن سیاسی نکن بحث رو ان آقا
ثانین شیشه نوشابه دوس داری پسرم؟ ;;)
.
.
نه میخوام فیلم ترسناک بسازم. الکی حرومتون نمیکنم
تو اون ازتون استفاده میکنم
شیشه نوشابه؟
کی میخواد پناهندگی بگیره؟
من حاضرم کمکش کنم
قربون دستت یه دونه ام برا من بگیر
احتمالن ژانرها رو اشتباه گرفتید
فیلمی که مد نظر شماست کمدیه عزیزم!
(بیشتر از جهت بازیگراش… :دی)
اونش با من!
جدن نمی خواستم سیاسیش کنم. یهو یادم اومد و فک کردم باید بد مرگی باشه…
مرگ به خاطر سوختگی یا به خاطر سرما هم خیلی دردناکه… طولانی و دردناک.
می دونستی کسایی که می خوان خودکشی کنن و می خوان سخت ترین شکلو هم انتخاب کنن خودسوزی می کنن؟
نه، اون به خاطر جلب توجه ِ بیشتر. مثلن برای اعتراض
مدتیه وقتی میشینم پشت پنجره
این حس رو دارم که ممکنه یه گلوله بیاد و بخوره تو سرم…
منم میخواستم یکی از همین اعترافا بکنم، بعد دیدم همه میفهمن که جفتمون خلیم! تو هم دیگه صداشو در نیار…
هرکی عاقل نشون میده
مطمئن باش از همه خل تره
اما مخفیش میکنه
یا امین گویا شما ته کشش مغزتون ایراد داره. یا گویا سخن گفتن من نمکدانید. به هر حال همینه که هست!
چی میگی علی؟! تو رو خدا!
آره هست. فقط جان مادرت نپرس کجا!
چرا؟
راستی چرا زیر کامنت قبلی کامنت نمیذاری؟
برای اینکه بلت نبودم:D
اینکه چرا نپرسی، واسه اینکه دوست ندارم جواب بدم;)
حالا واقعن چرا؟ D:
خب خودت دلت دری وری میخواد.
dus daram beshinam aval khube khub bekhatere hame chizaei ke az dast dadam gerye konam unghad ke khabam bere, tu khab bemiram,,hata nafahmam chetori!!!!!
گلوله رو می پسندم ، از زیر چونه هم هدف بگیریم ، کار خودم باشه که چه بهتر…
با مرگ های دیگه هم هیچ مشکلی ندارم ، چند ماه پیش مشکلم با مرگ در اثر سوختن یا غرق شدن هم حل شد ، همشون ردیفن…
جدی؟؟!!