دیالوگ: دیوونگی
– تو دیوونه ای
+ من دیوونه م؟
– آره، چند وقته که تو دیگه با رابین رابطه نداری؟
+ هشت سال
– و هنوز داری خودت رو میکشی که یه چیز بدلی کوچولو واسش بگیری! این دیوونهگی ِ . از دیوونهگی هم بیشتره! کلمه ای واسه توضیح دادنش پیدا نمیکنم
+ در واقع یه کلمه واسش هست
اون کلمه هم “عشق” ِ
من عاشق اونم. باشه؟
اگه دنبال معنیش میگردی، این میشه که به یه نفر اهمیت بدی. در ورای همه ی عقلانیت ها و همه ی خواسته هات
فرقی هم نمی کنه که چقدر تو رو خرابت میکنه
این عشقه
و وقتی که تو عاشق یه نفری، فقط نباید هیچ وقت دست بکشی
حتی وقتی که مردم ازت رو برگردونن
یا بهت بگن دیوونه
حتی بدتر… حتی بدتر…
نمیتونی تسلیم بشی
چون اگه من بتونم تسلیم بشم
اگه من بتونم… فقط… میدونی… به تمام توصیه های دنیا گوش کنم و برم و یه نفر دیگه رو پیدا کنم
به این نمیگن عشق
این…
این یه چیز فانی ِ
این ارزش جنگیدن رو نداره
ولی…
عشق اینطوری نیست
زن
عکس اول از علیا ماجده المهدی. همون دختر مصری که لخت شد* و نصف دنیا رو بهم ریخت
و احتمالن اولین عکس خوبشه، قطعن نه از لحاظ تکنیک عکاسی بلکه به لحاظ بیان ش
عکس دوم هم از Cristina Otero دختر ۱۶-۱۷ ساله که سلف پورتره های خلاقانه ای میگیره
* ظاهرن برابر با: انداخت بیرون، کشید پایین!
۶۹۲ – دیالوگ
ما فقط دو چیز در مردم میبینیم:
چیزهایی که خودمون میخوایم ببینیم
و چیزهایی که اونها میخوان بهمون نشون بِدن
جغله
در نقاشی فوق چنتا آدم، چنتا ستاره، چنتا گل، چنتا خط خط خط خطی (و نه خط خطی) یه پیشو(!) و یه زرافه میبینین
اگه نمیبینین هم مشکل چشای خودتونه، چون کشنده ش(!) که میدید!
پ ن: جغله/جقله؟
پ ن دو: بعد من مرده ی زرافه کشیدنشم!
یه چیز دیگه هم بود که توی یه رابطه ی شیش ماهه و بعد از حدود ۴ سال دوستی… یاد گرفتم
اگه به اندازه ی یه وجب از خط ِ خودت خارج بشی
به اندازه ی یک کیلومتر به گـا میری
روی حس و شعور خودتون حساب باز نکنین
حالا هرچقدر هم که به چیزی فکر کرده باشین
همیشه امکان ِ از بالاتر دیدن ِ که میتونه متوجه مشکلات بکنتتون