Entry for October 16, 2008

مدتیه که به طور نگران کننده ای زندگیم روی نظم و اصول شده و به طور نگران کننده تری به برخی توانایی هام پی می برم ! ا
خلاصش اینکه تو این دو-سه هفته ، ۳ روز در هفته رو سر ِ کارم (البته بماند که هممون به نوعی سرکاریم ! ) و ۴ روز دیگه رو هم کلاس دارم ا

از آثار توانایی های تازه کشف شده هم مثلن اینو بگم که در حال حاضر شارژر موبایلم تجریش ؛ ساعت مچیم پاسداران و سه پایه ی دوربینم فرمانیه جا مونده! یا اینکه مثلن دو-سه روز پیش که به دلیل کمبود وقت مجبور شدم دی وی دی ِ “بتمن : د ِ دارک نایت” رو صبح و قبل از رفتن به دانشگاه ببینم (!) ، یهو فهمیدم دیرم شده و همون موقع ها بود که طوری رفتم تو چارچوب ِ در ، که دلم واسه چارچوب سوخت یا یه بار دیگه که وقتی داشتم آب می خوردم ، طوری رفتم تو در ِ کابینت که بطری آب معدنی تا دسته(!) رفت تو حلقم!! ا
ا

پی نوشت یک : ها؟! چیه؟؟ به چی می خندی بچه؟! اگه خودت جای من بودی ، وضعت کلی بدتر از من بود!ا
پی نوشت دو : مخلص همه ی دوستان و دشمنان و رفقا هم هستیم! ا

پی نوشت سه : دو سه شبه موقع برگشتن به خونه ، چیزایی می بینم و میشنوم که … که در این مقال که هــِچ! تو یه پُست ِ عادی هم نمی گنجد! حالا شاید تو یه پست ۱۸+ بگنجه! فعلن در همین حد بگم که… ا

هیچی بابا! اصلن ولش کن! خوبیت نداره! ا

این پست دارای 4 نظر است

  1. Ali

    ایول مشغله !!!!

    ولی خودمونیم ها ، جمعه که نه دانشگاه بازه نه مدرسه !!! کجا میری سر کار :دی

  2. hapoo

    amin in chand vaghte barat moshkeli pish naymade?
    hafezat kam shode!
    maloome khabarhee hasta!

  3. Fatemeh

    خدا بهت رحم کنه
    :P

  4. Saeed-A

    :x… it’s going to be better!

دیدگاهتان را بنویسید

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.