طی یه بحثی با یکی از دوستان، اس ام اس زد که: خودم نبودم [ که فلان کار رو کردم ] . خودم نبودم و حالا برگشتم به خودم
اما، واقعن ” خودم ” معنی داره؟ وجود داره؟
یه زمانی منم گاهی میگفتم که تغییر کردم، که خودم نیستم، که اگه خودم بودم فلان جا فلان کار رو میکردم / فلان کار رو نمیکردم. یا حتا همین چند ماه پیش؛ میگفتم که خودش نبود که این کار رو با من کرد، خودش اینجوری نبود، این خودش نبود
اما؛
به این نتیجه رسیدم که ” خود ” ای وجود نداره. چیز ِ مجزا با ماهیت ثابتی وجود نداره. ما آدما یه ماهیت سیال در زمان و مکان هستیم. خودم یا خودش رو میسازیم تا ماهیت فعلیمون ، موجودی که در زمان حال وجود داره رو تبرئه کنیم. یه اسکلت ثابت، پاک و سالم و خوب از خودمون میسازیم، میذاریمش یه گوشه، توی ویترین نگهش میداریم؛ و اون میشه ” خودم ” . باقی اعمال و رفتارمون ( بعلاوه ی اشتباهاتمون و غیره ) میشه یه چیزی بجز خودمون…
به این نتیجه رسیدم که خودم و خودش ای وجود نداره. ما یه ماهیت سیال و متغیریم. چیزی که هر روزش، هر لحظه ش ممکنه جدید باشه
هر کاری کردم ” من ” کردم، هر کاری کرد ” اون ” کرد
شما فکر میکنین واقعن ” خود ” ای وجود داره؟
حساب «لحظههای خارج از کنترل» رو جدا کن. گاهی واقعن خودت نیستی. حالا هر دلیلی میتونه داشته باشه این.
ولی در کل بهنظرم حق با توئه. این جملهت که شاهکاره:
«ما آدما یه ماهیت سیال در زمان و مکان هستیم»…
چقد فلسفی!!!ه
اهل این حرفا نیستم
حرفتو قبول دارم.ما آدما یه خود شیک و بی گناه می سازیم از خودمون و هی بهش فک می کنیم ولی همین خود باعث میشه عذاب وجدان بگیری ، همین خود مسئولیت گند هایی که زدی رو قبول می کنه، حتی اگه بعدا حاشا کنه که خودم نبودم.
تبرئه ی موجود زمان حال رو حسابی پایه ام.
راستی تو خوبی؟ انقد من ازت خبر نداشتم، چه بزرگ شدی … بی شوخی
منم گفتم بپا زیاد بزرگ نشی بهت که
تو چه خبر؟ من که گاهی اس ام اس میزنم بهتون لااقل خب
موافقم باهات …اینایی که می گن خودم نبودمو این حرفا می خواد قضیه پیش اومده رو ماس مالی کنن…
خود معنی داره، خیلی هم خوب
ولی با تو که نمیشه بحث کرد، تو بگو نداره
هه
از کی تاحالا؟