دنیای بیمار Post author:امین Post published:اردیبهشت ۳, ۱۳۸۹ Post category:علی الحساب Post comments:۸ دیدگاه دکترای فلسفه میخوند که شغل خوب گیرش بیاد که پول خوب بگیره #نوشته ی مشابهی وجود ندارد شاید دوست داشته باشید ادامه ی ستم شهریور ۱۹, ۱۳۸۸ کی فکرشو میکرد آخر ۸۹ حتا عید رو بهم تبریک نگیم؟ فروردین ۱, ۱۳۹۰ Where the Streets Have No Name دی ۱۱, ۱۳۹۰ ۵۹۹ اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۰ این پست دارای 8 نظر است marya پاسخ ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ آرزوهای سرخوشانه نه دنیای بیمار موبد پاسخ ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ اگه نصف وختیو که اون واسه درس خوندن گذاشته ، میرفت مینشست تو سالن بورس تهران ، بیشتر پول در می آورد مردم راجع به پول در آرودن چی فکر میکنن آخه ؟ خب البته دور و بر خود من هم کسایی هستن که انگار جز درس خوندن ، رسالت دیگه ای تو زندگی شون حس نمی کنن. sds پاسخ ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ هه ….سوختن همینه …در انتها هم لابد جز کنسروی از علیت و جوهر و استدلال عقلی و شناخت دیالکتیک و امثالهم چیزی بیش نیست … زایشی نداره چرا راه دور …خود منم همینم …. امین پاسخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ ناچاری تاریک و روشن پاسخ ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ خیلیامون همینیم! اما جرات تغییر چی؟! داریم؟! نمیدونم تا کی باید برای …. زندگی کنیم! کاش… سعید پاسخ ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ مطمئن نیستم کار اشتباهی کرده باشه امین پاسخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ مجبور! ؟ باران بهار پاسخ ۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ فلسفه ی فلسفه خوندنش عجیب و در عین حال مسخره بوده جای تعجبه اگه به پول رسیده و به پوچی نرسیده باشه… دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخCommentEnter your name or username to comment Enter your email address to comment Enter your website URL (optional) ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم. Δ
موبد پاسخ ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ اگه نصف وختیو که اون واسه درس خوندن گذاشته ، میرفت مینشست تو سالن بورس تهران ، بیشتر پول در می آورد مردم راجع به پول در آرودن چی فکر میکنن آخه ؟ خب البته دور و بر خود من هم کسایی هستن که انگار جز درس خوندن ، رسالت دیگه ای تو زندگی شون حس نمی کنن.
sds پاسخ ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ هه ….سوختن همینه …در انتها هم لابد جز کنسروی از علیت و جوهر و استدلال عقلی و شناخت دیالکتیک و امثالهم چیزی بیش نیست … زایشی نداره چرا راه دور …خود منم همینم ….
تاریک و روشن پاسخ ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ خیلیامون همینیم! اما جرات تغییر چی؟! داریم؟! نمیدونم تا کی باید برای …. زندگی کنیم! کاش…
باران بهار پاسخ ۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ فلسفه ی فلسفه خوندنش عجیب و در عین حال مسخره بوده جای تعجبه اگه به پول رسیده و به پوچی نرسیده باشه…
آرزوهای سرخوشانه نه دنیای بیمار
اگه نصف وختیو که اون واسه درس خوندن گذاشته ، میرفت مینشست تو سالن بورس تهران ، بیشتر پول در می آورد
مردم راجع به پول در آرودن چی فکر میکنن آخه ؟
خب البته دور و بر خود من هم کسایی هستن که انگار جز درس خوندن ، رسالت دیگه ای تو زندگی شون حس نمی کنن.
هه ….سوختن همینه …در انتها هم لابد جز کنسروی از علیت و جوهر و استدلال عقلی و شناخت دیالکتیک و امثالهم چیزی بیش نیست … زایشی نداره
چرا راه دور …خود منم همینم ….
ناچاری
خیلیامون همینیم! اما جرات تغییر چی؟! داریم؟!
نمیدونم تا کی باید برای …. زندگی کنیم!
کاش…
مطمئن نیستم کار اشتباهی کرده باشه
مجبور!
؟
فلسفه ی فلسفه خوندنش عجیب و در عین حال مسخره بوده
جای تعجبه اگه به پول رسیده و به پوچی نرسیده باشه…