خلاص شدن

نوشته شده توسط امین در 26 مهر 1388

ـ یکی از بچه های مدرسه: آقا شما شنبه باهامون میاین کوه؟

ـ من: من شنبه تا ۸ دانشگاهم

ـ اون: یعنی ما از اینجا هم که خلاص شیم، بعد باید تا ۸ دانشگاه باشیم؟ امید نداشته باشیم؟

ـ من: زندگی هیچوقت بهتر نمیشه…

نه!

هیچوقت آسون تر نمیشه…

ـ اون: خدافظ

kavir

header copy 2

۱۳ دیدگاه دسته‌بندی : وردپرس

۱۳ دیدگاه برای “خلاص شدن”

  1. سرور گفت:

    من: تا آخر عمرت باید صبح زود بیدار شی و بوق سگ بمیری

  2. مریم بانو گفت:

    الهی بمیرم!
    شاگردایی که زیر دست چنین معلمی بزرگ بشن همه نهیلیسم میشن!!!

  3. موبد گفت:

    تیک ایت ایزی …. حال نداشتم فونتو اینگیلیسی کنم …. میگذره

  4. مریم بانو گفت:

    امین بعضی چیزا واقعیته
    سختی های زندگی
    تنهایی آدم ها
    سگ دو زدن های شبانه روزی
    و …

    ولی دلیل نمیشه چون واقعیته هی بهشون فکر کنیم و زندگی رو به کام خودمون تلخ تر کنیم. :)
    نمیگم تو توهم خوبی و خوشی زندگی کن، ولی میگم که حداقل هی بدی ها رو یادآوری نکن، و مخصوصاً ننویسشون! وقتی می نویسیشون بیشتر باورشون می کنی و اون وقته که دیگه نمی تونی حتی از خوشی ها هم لذت ببری پسر گلم
    :-*

  5. l'etoile گفت:

    خب اون که این ها رو پرسید بچه است
    شما که بزرگترشی بهش میگفتی
    البته همه لذت تفریح به اینه که قبلش کلی سگ دو بزنی و منتظر این شی که تموم شه بری حال کنی ولی موقتا! زندگی با همین چیز هاش قشنگه

  6. marya گفت:

    گاهیم خودمون نمی خوایم آسون بشه
    می دونستی دیفالت سلول ها مرگه؟یعنی اگه سلول بیخیال بشه میمیره.باید برا زنده موندن جون بکنه.وقتی بشی آدم گرفتاریهات بیشتر هم میشه.
    اگرچه احمقانه ولی برو با افتخار بهش بگو آره…اگه بخوای کسی بشی همیشه گرفتاری.فک کنم اینجوری نگاش کنی توجیه خوبی از آب درمیاد

  7. سعيد گفت:

    گفته بودم همون آموزش کار کنی بهتره ها…

  8. سعيد گفت:

    ببین،
    میری دانشگاه چه غلطی بکنی؟
    مدرسه واسه چی میری؟
    زندگی؟
    یا میری که فقط بگذرونی؟
    یا یه درآمدی داشته باشی که بری باهاش زن بگیری
    اصن ما واسه چی ازدواج می کنیم؟
    یا اصن… ادامه بدم؟ میدونی که به کجا ختم میشه
    نمیخوام که شعار بدیم
    اما بد نیس اگه برای رسیدن به شعارهامون تلاش کنیم
    بد نیس واقعن بخوایم که با همون اهداف مقدس نوجوونیمون بریم دانشگاه
    بدنیس
    نه، افتخارم داره

  9. سینا گفت:

    دانشکاه که دو سه روز در هفته س
    بعد دانشگاه رو بگو که اگه کاری پیدا شد باید تا این ساعتا جون کند و حرف خورد

  10. امین گفت:

    شماها نمیخواد برا این گوساله ها دل بسوزونین!
    وقتایی که زل میزنن تو چشمت و کاری که گفتی نکن رو میکنن!
    یا پررو بازی هاشون
    یا …
    اصن فکر میکنین خودتون چقدر بتونین دووم بیارین؟! :دی

دیدگاه‌تان را ارسال کنید ...


Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.