Entry for June 05, 2009
نوشته شده توسط امین در 14 خرداد 1388جرج گفت: خدا چاق و قد کوتاهه
نیک گفت: نخیرم، لاغر و درازه
لن گفت: یه ریش سفید بلند داره
جان گفت: نه، صورتش سه تیغه اس
ویل گفت: سیاه پوسته
باب گفت: سفید پوسته
رز گفت: دختره
من خندیدم
و عکسی رو که خدا از خودش گرفته و برام فرستاده بود به هیچکدومشون نشون ندادم
خوشم اومد
اهوم
.
منم خندیدم
.
و عکسی خدا از خودش برام فرستاده رو نشونتون نمی دم
بلاگت بودار بود!!!!!!1
بگم؟ بگم بوی چی میداد؟؟؟
:D
تازشم مستر حنیفی من اعصاب ندارمااااااا
عککککککس می خوااااااااام
: عصبانی
من نفهمیدم یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تازه هم من با تو قهرم ببین چه عکس مریم خوشگله. چرا عکس منم اینجوری خوشگل نکردی؟؟؟؟ هان هان!!!!!!
من با تو قهرم. (زبون درازی
:)
خدا یه آدم پیر چاق مهربونه
خندون
اما من که عکسشو نشون نمی دم که
نقاشی خودمو گفتم
hala hey mano maskhare konan!hamine neo!har keC khodaye khoodesho dare…
khoda axe khodesho barat ferestade:-o????? amin??? to ke tu bloge 2ta ghabli gofti khodkhah nisti chera behem neshun nadadi:(?
خنده که نه
اما یه لبخند داشت
اونم نه خیلی شاد
از سیلوراستاین
بسه … نیس؟ عکستو می گم
khoda khaili ghiyafash bamazast…hamash nishesh baze mese in: :D
من نمی خوام عکسش رو ببینم
اما بهش انقدر نزدیکی که عکسش رو بهت می ده
لطفاً بگو گوشیش رو جواب بده
فک کنم مخابرات خط اون رو هم از کار انداخته، یا لااقل داره سعیش رو میکنه