(درسهایی برای زندگی (۵

توی اتاق رختکن کلوپ گلف ، وقتی همه ی آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع میکنه به زنگ زدن . مردی که نزدیک موبایل نشسته بود دکمه ی اسپیکر موبایل رو فشار میده و شروع می کنه به صحبت. بقیه ی آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه میشن: ا

مرد: الو؟

صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم . تو هنوز توی کلوپ هستی؟ ا

مرد: آره

زن: من توی فروشگاه هستم. اینجا یه کت چرمی خوشگل دیدم که فقط ۱۰۰۰ دلاره. اشکالی نداره اگه بخرمش؟ ا

مرد: نه. اگه اونقدر دوستش داری اشکالی نداره

زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید ۲۰۰۸ رو دیدم. یکیشون خیلی قشنگ بود. قیمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود

مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی کن ماشین رو با تمام امکانات جانبی بخری

زن: عالیه. اوه … یه چیز دیگه ، اون خونه ای رو که قبلن میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره

مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی کن ۹۰۰۰۰۰ دلار بیشتر ندی

زن: خیلی خوبه. بعدن می بینمت عزیزم. خداحافظ

مرد: خداحافظ

بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی که با حسرت نگاهش میکردن میندازه و میگه: کسی نمیدونه که این موبایل مال کیه؟! ا

نتیجه ی اخلاقی: هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذارین!!! ا

دیدگاهتان را بنویسید

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.