آدم
نوشته شده توسط امین در 20 اردیبهشت 1389با استاد مبانی برق دعوام شده و کلاس رو بیخیال شدم و از کلاس زدم بیرون ( و انصافن هم حق با من بود و خیلی جلوی خودم رو گرفتم که یقه ش رو نگیرم )
یکی از بچه ها قیافم رو میبینه و میگه چی شده ، براش توضیح میدم
نگاهم میکنه و میگه فرصت خوبیه برای ۲۰ گرفتن! یه جعبه شیرینی بخر و باهاش رفیق شو و ۲۰ رو بگیر…
بهش میگم: برای ۲۰ حاضری هر کاری بکنی و هر چیزی رو تحمل کنی؟
با صدای بلند میگه: آره!
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت!!!!
اما صبر زیادی میخواد
و ایمان
یه بار داشتم بابتش 2 تا صفر جانانه می گرفتم
می دونم چی حسی داری وقتی بقیه به همچین چیزی تشویقت کنن. آدم می گه مگه می شه انقدر بی عزت نفس و منفعت طلب بود
ایکاش حرص منو هم سر استادتون خالی میکردی
آخه از دست استاد درس حسابداری دولتی ( 4 واحده ) خیلی شکارم
اما از اونجا که خیلی شارلاتانه و مث آبخوردن ترم پیش منو انداخت؛ زیاد سر به سرش نمیذارم
سلامتیه دانشجوی بی کله
گاهی لازمه
اما تنهایی سخته
دیگه مردونه من اینارو نگفتم
:D
تو نه
….
na
داش امین هنوز ( ÷ایان روز دوشتبه بیستم اردیبهشت ) فرصت نکردم برم نمایشگاه
درگیر امتحانات نیم ترم بودم
همین یارو حسابداری دولتی رو میگم
چند بار از مترو مصلی رفت و آمد داشتم نکنه اونجا منو رصد کردی؟
اگه منو دیدی سلام خودمو بهم برسون
آخ دلم واسه خودم تنگ شده که نگو !!!!!!!!ه
آیدیتو هم چشم
تو خونه مسنجرم خرابه
فردا ادت میکنم داشی
آره همونجا
اصلاح سطر اول : پایان روز دوشنبه
شاعر راست میگه مبادآن دم که گدا معتبر بشه
همینه
امان از این استادای تازه به دوران رسیده بی هویت
دکترا داره!
جدا ! بعضی ها قیمت اشون پایینه !
به اوون دوست بزرگوارتوون سلام من رو شخخخخخخخصا ابلاغ بفرمایید!
بعد کلا به اساتید برای نمره حتی حاضرن بدن…کمک، مشورت و از این قِسم اجناس، آیا؟
یحتمل
واقعا که …
( در جواب اون “آره” آخر البته !)
مطمئنن اونقدرام واسش سخ نیس
از ارتباط دوباره با جنابعالی حتی بوسیله نزاع با استاد عالیقدر خشنودم با توجه به اوضاع بهتر است تا دیر نشده توبه نمایید اری توبه پسرم!
اند یو؟!
نگفتی!
به این میگن سیاست که البته بسیار کثیف می باشد.
میگن بی شرفی