تندتر برو… تو میتونی…‏

نوشته شده توسط امین در 4 آذر 1389

چه ارزش های پستی

چه لحظات داغی

چه خواب های طولانی ای

چقدر آدم ها راحت میتونن بگن گه خوردن

چقدر راحت میشه زندگی ها رو خراب کرد و رد شد

چقدر راحت بوده ندیدن

چقدر راحت بوده نشنیدن

چقدر راحت میشده دلی رو شکوند

چقدر راحت میشه اشکی رو در آورد

چقدر راحت میشه به زندگی ادامه داد

چقدر راحت میشه آدما رو عوض کرد

چقدر راحت میشه به هدف ها فکر کرد

چقدر راحت میشه رسید

به کیبوردی که خیسه. به دستی که یخه. به آدمی که مرده. به دلی که نیست. به چیزی که نمونده. به پوسته ای که خالی شده. به هدفی که پسته. به زندگی ای که پوچه. به آینده ای که نیست. به آه های دیگران. به آخر  ِ هیچ

 

۹ دیدگاه دسته‌بندی : وردپرس

۹ دیدگاه برای “تندتر برو… تو میتونی…‏”

  1. اون دو تا جملهی کیبوردی که خیسه و دوتی که یخه رو خیلی دوست داشتم امین !

  2. یاد خودم افتادم…همشون همینن… همه چی فراموش میشه… چارش شیش ماهه

  3. Asiyeh گفت:

    خوب می شی منم همین جوری بودم …
    درکت می کنم تا اعماق وجودت …

  4. مریم گفت:

    راحت میشه فراموش کرد
    چه خوب چه بد…

دیدگاه‌تان را ارسال کنید ...


Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.