عزادار نما

نوشته شده توسط امین در 30 آذر 1388

تا دیروز یه تار مو هیچ جاش پیدا نمیشد

امروز به جای صورت یه تپه ریش داره

تا دیروز صدای ساسی مانکن و اندی از ضبط ماشینش قطع نمیشد

امروز صدای حسین حسین ِ ضبطش از وقتی میرسه سر کوچه شنیده میشه

تا دیروز دختر بلند میکرد

امروز عـَلـَم بلند میکنه

۵۳ دیدگاه دسته‌بندی : وردپرس

۵۳ دیدگاه برای “عزادار نما”

  1. Hans Schnier گفت:

    من بد نیستم، مرسی. این جوری که رفیقات می گن تو روح و روانت خورده زمین. گرچه تصویری که از حالِت تو ذهنم دارمو دوس دارم، یادی از ما کردی؟
    پ.ن. آیا می دانستید این دونه های جینگول برف وبلاگ شما حکم شیشه نوشابه های کهریزک رو واسه اینترنت 16.8 kbps ما داره؟

  2. سینا گفت:

    چه آدم آپ تو دیتی!!!!

  3. بهانه گفت:

    آی حال کردم با این تیکه آخر
    دمت جیلیز و بیلیز!!

  4. sds گفت:

    آره عزیز….

    مدتهاست پوک شده باورها…تهوع آوره این باد صفتی ….نمیدونم چی پیش خودش فکر میکنه ! لابد تو اندیشه اینه که یهو امام حسین نفرینش نکنه صاعقه ای چیزی پودرش کنه !…البته خب قطعا روال زندگی مختل که نمیشه بلاخره زیر علم هم میشه واسه دافی جماعت دلبری کرد امام حسین کیه ؟

    جهل درد عظیمیه !

    حسین حسین که مد دو سه سال پیش بود الان حُس ِ حُس ِ مده با تنظیم جدید ! حاجی اول نقش دارمر داره حاجی دوم بیسیست گروهه حاجی سوم با نواهای نا معلوم و عربده نقش جاز رو داره !!! حاجی چهارم هم تکخونه ارکستره

    هر چی هم جگر سوز تر و آسمانی تر باشه لاجرم بر دل نشیند و توجه دافی های ذکر شده در بالا با دقت بالایی جلب میشه !

  5. موبد گفت:

    محرم و عزاداری ما
    کمتر پیش میاد که از حد یه شــــو (show) بیشتر و عمیق تر و پر فایده تر باشه
    هرسال داریم دروغگو تر از پارسال مون میشیم
    هرسال داریم
    تجمل گرا تر سال قبلمیشیم
    هرسال داریم مادی تر میشیم
    کلا
    دوس داریم مث معاویه زندگی کنیم

    اما
    انتظار داریم ما رو صدا بزنن علی!!!ه
    عملا کشک!!!ه

  6. يك نيم وجبي! گفت:

    کلّن بعضیاخیلی جوگیرن!

  7. سرور گفت:

    دست کم اینجا داره برف میاد
    :-)
    تمام پست هات رو خوندم توی ریدر
    دلم برای خودتو وبلاگت تنگ شده یود
    برای یعضیاش خیلی حرف دارم اما بدجوری لالم امین
    ببخش و به حساب سرسری گذشتن نذار
    فقط خواستم بگم کچل هست و برگشته
    >:D<

  8. سرور گفت:

    راستی آهنگاتو نتونستم بگیرم
    :-(

  9. شيخ گفت:

    ملاک حال فعلی افراد است!

  10. بهنوش گفت:

    خواستم بگم افراطی که تو نوشتن پستت به کار بردی رو اصلا دوست ندارم. نمی گم درسته یا غلط. نمی گم خوبه یا بد. ولی می دونم و ایمان دارم همون بچه سوسول مو تیغ تیغی هم اگه محرما سیاه می پوشه و هیئت می ره با یه عشقی این کار و می کنه که مطمئن باش اسمش دختر بازی نیس. مطمئن باش به عشقیه که تو و امثال تو هیچ وقت نمی فهمید چیه. مطمئن باش ته دلش چیزیه که تو زور می زنی پیداش کنی و باش زندگی کنی و دم به دقیقه گمش می کنی و از یادش می بری. لافشو می زنی که عاشق خدا و پیغمبر و امامشی و اوضات اینه. تو نه، توی نوعی. بالاخره که این جوریه. نمی گم هیچ کدومشون از سر تفریح و سرخوشی و جو گیری نیست. ولی آخه چه ایرادی داره؟ مگه باور معجزه فقط حق شماهاس؟ مگه برکت غذای نذری فقط تو خونه و بدن شماها ریخته می شه؟ مگه خدا و امام حسین فقط واسه بچه “مسلمون” ان؟
    واسه چی آدما رو دسته بندی می کنید؟ واسه چی فک میکنید انقدر “خاص” اید؟ که عزاداریتون، اسلامتون، سیاستتون، درس و زندگی تون همه بر اساس درک و فهم و شعوره و عامه نمی فهمن؟
    نمی دونم چرا وقتی دارم اینا رو می نویسم اشکام مباد. شاید چون منم یکی از همینایی که می گی حساب می شم. که به خداوندی خدا، به همه ی خوبیش قسم حاضر نیستم حال و احوالمو با یکی از امثال همیشه خوب ها و همیشه مسلمونا عوض کنم.
    سالی حتی یه بار خدا رو به چشم دیدن و دنبالش رفتن بهتره از صب تا شب دنبال چیزی گشتنه که یه عده آدم اسمشو گذاشتن خدا. بهتره از همیشه دویدن و هیچ وقت نرسیدن.
    لحنم تنده، شاید همه ی حرفمم مربوط به 6 خطی که نوشتی نباشه. ولی می خواستم بگمش. بیشتر به خاطر خودم. ببخشید. اگه لازم داری.

    • marya گفت:

      بهنوش … چرا خودتو جزو اینایی که امین میگه حساب می کنی؟مسئله فقط موی تیغ تیغی و ریش داشتن یا نداشتن نیس که این آدما رو تو چشم میاره.مسئله اینه که عده ی زیادی از این آدما میرن تو این مراسما تا کارهای قبلیشونو تو یه قالب جدید ادامه بدن.وقتی یکی بره تو مجلس عزاداری و همون حال و هوایی که تو میگی هم داشته باشه به خاطر اینه که قبلش هم با موی سیخ سیخی هم آدم بوده،‌مراعات بعضی چیزا رو می کرده.اینا رو که دیگه نمیشه انکار کرد.
      یکی از چیزایی که باعث میشه خود من خیلی از این مجالس خوشمنیاد همینه.اشتباه گرفتن مکان. وقتی یکی به خودش اجازه میده که رفتارهای قبلی رو تو یه مکان با حرمت بالاتر هم انجام بده تو چشم میاد،آزاردهنده میشه نه وقتی کسی واقعا واقعا تصمیم گرفته بیاد و تو حال و هوای خودش باشه.

      • بهنوش گفت:

        کی من خودمو جز چیزی حساب کردم؟؟؟ فک می کنم جمله ی دقیقم “شاید چون منم یکی از همینایی که می گی حساب می شم” بود و یعنی اینکه از نظر “کسایی” که آدمارو دسته بندی می کنن!! ممنون بابت القا!!
        در ضمن گفتمم که منظورم تک تک آدما نیست و قبول دارم آزاردهندگی بعضی رفتارارو. ولی تعداد زیادی هستند که یکسان در نظر گرفته می شن صرفا از باب ظاهرشون.
        منم ناراحت می شم از دیدن اینکه کسایی از مملکتم بتونن انقدر بی توجه باشن به این همه ارزش، به این همه عظمت. ولی این دلیل نمی شه که انقدر راحت در موردشون قضاوت کنم.
        در ضمن تو داری در مورد یه سری آدم مد نظر خودت حرف می زنی نه موردی که امین گفته. در مورد آدمایی که حرمت نگه نمی دارن بله،ولی در موردی که امین گفته نمی تونم قبول کنم.

        • امین گفت:

          یه بار هم که من و مریم تفاهم داشتیم سرکار خرابش کردی! D:
          بگو بینم من کیارو گفتم؟
          از جمله ای که گفته بودی، من هم مثل مریم برداشت کرده بودم

      • امین گفت:

        همینه! مسئله موی سیخ سیخی نیست ( که شاید اون هم برای خودش مشکلی باشه البته )
        مسئله آهنگ تکنو به اسم عزاست، مسئله …

    • امین گفت:

      چه ایرادی؟!
      ایرادش حفظ شأن و حرمته
      .
      من نگفتم میفهممش، اما گاهی حداقل سعیم رو میکنم
      .
      کی گفته همیشه رفتن، یعنی هیچوقت نرسیدن؟؟
      .
      نمیخوام بگم اگه همچین آدمایی نبودن، امثال من آدمای بهتری بودیم، نمیخوام بگم من تنبلی نکردم؛ اما
      اگه رفتار های یه عده باعث شده باشه پای امثال من از هیئت ها کوتاه شده باشه چی؟
      .
      گفتی سالی یکبار یاد خدا بودن! اما اگه حتا باعث همین هم نشه چی؟
      نمیخوام بگم نماز من قضا نمیشه ( که زیاد میشه!) اما اگه همین افراد تا ساعت 1 و 2 توی خیابون بچرخن، اما حتا یکبار هم به این فکر نکنن که نماز صبحم چی؟
      به اینکه امامی بود و برای دین و نمازش و حدودش جونش رو داد…
      .
      یادمه اونموقع ها که خونمون نوبنیاد بود، یه هیئتی بود که پشت سرش دختر ها با دوچرخه راه میوفتادن و همون ساعت 1 و 2 باهاشون میچرخیدن
      نگو چیه مگه؟ که حفظ حد و حدود و ظاهر و شأن و… کم چیزی نیست
      .
      یا هیئت خیابان بهار منطقه نارمک ، که خودم شاهد این بودم که نیروی انتظامی دختر های آنچنانی رو از پشت دسته شون جمع میکرد و سوار مینی بوس میکرد!
      .
      میدونی، یه سری اشتباه ها هست که حق خود آدم و وجودش رو زیر پا میذاره
      و یه سری حق و حد ِ خدا رو
      اما اونایی که اجتماع و وجهه ی اجتماع رو خراب میکنه، به این راحتی ها درست نمیشه
      .
      ما یه هیئتی داشتیم و داریم که سال دوم دبیرستان راه انداختیمش
      یادمه سال اول دبیرستان که بودیم، رفتار های نا مناسب و حرف ها و کارهای یه عده طوری شده بود که با معلمی که بانی راه اندازی هیئتمون شده بود، صحبت کردیم که آقا اینا رو حذفشون کن
      جواب داد که این هیئت با نام حضرت عباس (ع) ِ و من چیکاره ام
      و در نهایت کار به جایی رسید که همه کلافه شدن، و روزی اومد که جلسه ی هیئت با 4-5 نفر تشکیل میشد…

      • سعيد گفت:

        البته من این نکته رو اضافه کنم که این هیئتی که امین میگه یه کم با اون چیزی که توی عرف از هیئت شناخته میشه فرق داره. بیشتر یه جور جلسه هفتگی برای اینکه این مغزمون (بلکه هم روحمون) کپک نزنه…

    • امین گفت:

      آخرش باید میگفتی: سگ خورد! ببخشید
      D:
      ——–
      راستی تو بیرون از نت تاحالا به من سلام هم نکردی تا اونجا که یادمه! نه تو، خیلی هاتون!
      نمیفهمم چرا؟! مشکلی هست؟

    • سعيد گفت:

      فک نمی کنم خیلی نیازی به ادامه بحث باشه
      این حس بدی که بهنوش داشت رو کمابیش منم داشتم، ولی خب پشتش میدونستم چیه. همین مجالسی که خودمون میریم، من و امین و سایر دوستان، باید ببینید چجور آدمایی میان، که بدونید منظور این حرفا چی بوده. آدمایی با همون ظاهر عجیب و غریب، ولی با حرمت و مودب. لااقل با عشق…
      امین و کوروش به اندازه کافی گفتن فک کنم

      • سعيد گفت:

        اون حرفایی هم که در مورد یه اسلام خاص نوشتی، من واقعن نمیدونم چقد از بچه مسلمونا این طوری‌ان که واسه همه ما همین نسخه رو می پیچی. و اون طرز نگرشی که خدا رو یه بار دیدن دنبالش رفتن، چقدر جای حرف داره که از چی بهتره و از چی بدتر… بیشتر یه جور توجیهه، یه جور قضاوت عجولانه، یا یه جور مقایسه ناقص.

  11. Hans Schnier گفت:

    هم امین راس می گه هم بهنوش هم مریم، اما خب 3 تا حرفه مختلفه.
    با بهنوش موافقم چون مثالا واسه اون فکر اولیه ای که تو آدم القا می شه مثالای خوبی نیس. شاید عزادارنما بیشتر به اینایی که مریم می گه بشه گف، گرچه نمایش چندانی ام از عزاداری نمی دن اینا، صرفاً از محیط استفاده می کنن و بهونه ی امام حسین.
    اینی که بهنوش می گه رو بدجوری قبول دارم شاید چون بیشتر با این به اصطلاح عوام بوده م.شاید تو تمام سال طرف تفکر مذهبی ای واسه زندگیش نداشته باشه اما محرم و رمضونش از محرم و رمضون ما خیلی با برکت تره.حرمتی که نگه می داره رو خیلی از ماها از پسشم بر نمیایم. حتی اگه تفکر و تعقل پشتش نباشه اما اعتقادی خیلی کاردرستی پیشتش هست که همون شکلی همه ی عمر گوشه ی ذهنش داره.
    اما اینی که امین می گه ام حرف غلطی تیس بهنوش. و اتفاقاً مخاطبشم تا جایی که من می فهمم بیشتر از اونایی که تو تصور کردی خود ماهاییم. ماهایی که دین لقلقه ی زبونمونه و تصویری از دغدغه و فهم و شعور و تلاش برای یافتن می سازیم، منتها تهشو که نگا کنی همه ی عمر پی کثافت کاریای خودمونیم غیر این مناسبتا.یادمون میفته ریش بذاریم و مشکی بپوشیم و نبینیم که از زندگیمون کثافت بالا میره. این واسه اونی که از امام حسین فقط علم بلند کردنشو دوس داره خیلی کمتر کابرد داره تا ماهایی که ادعاشو داریم و اگه از اینایی که بهشون می گیم عوام تو زندگی پست تر نباشیم قطعاً بهتر نیستیم.
    راجع به حرفای مریمم هیچی نگم بهتره که تو حرمسرای یزید اینقدی که تو مجالس امام حسین ما آدم ناجور پیدا می شه بی حیایی نبود.

    • امین گفت:

      میدونی کورش
      من آدم خیلی گندی هستم، به خاطر همین گند بودنه که وقتی خواستم سیاد بپوشم
      اول گفتم نه، یه روز هم نپوشیدم
      چون حس کردم ریا و دروغه
      اما چیزی که باعث شد امسال از روز دوم هر روز توی جامعه که هستم سیاه بپوشم اینه که به با خودم فکر کردم مسئله من نیستم
      اکثر آدمایی که من رو میبینن توی کوچه و خیابون حتا من رو نمیشناسن که حتا بخوان بگن به به چه آدم خوبی
      با خودم فکر کردم که این یه حرکت و فکر اجتماعیه
      اینکه یه نفر بیشتر سیاه میپوشه و یه نفر دیگه هم هست
      یه نماد، یه نشونه
      هر چند این سیاه پوشیدن باعث میشه که بعضی جاها به خودم مغرور بشم که من هم! و بعضی جاها هم خجالت بکشم!

  12. موبد گفت:

    الان از هیئت دانشگاه هنر اومدم
    پای منبر پناهیان بودم
    خوشمان آمد
    کلن پناهیان تو دانشگاه هنر بحثای بهتری رو مطرح میکنه
    تو بیت رهبری خیلی سیاسیه
    و جاهای دیگه هم خیلی عوامانه س
    اما بحثای دانشگاه هنر
    بحثای خوب و بدرد بخوریه
    امسال که دیگه گذشت
    از سال دیگه اگه پایه بودی بیا
    چاکریم

  13. تضاد گفت:

    […] نوشت: یه بحثی اینجا شروع […]

  14. سعيد گفت:

    اینجا بحثی شروع شده، که از 10 تا نظر 3تاش مال بقیه بود، بقیه اش مال خودت D:

  15. marya گفت:

    حرفای بهنوش خیلی خیلی درسته ولی بازم نسخه ی قابل پیچیدن برای همه نیس.بیشتر شاید تجربه ی شخصی باشه تا یه چیزی که بشه باهاش اون چیزایی که می بینیم رو توجیه کنیم.
    ببینم شماها تا حالا دیدین سر نهار تواین جور مجلسا دعوا بشه؟من امروز دیدم.از جانب کسایی که داشتن برا امام حسین همین یک ساعت پیشش سینه می زدن.تهش اینکه خیلی از همین آدمای محترمی که صاحب این مجالس هستن اسما و ظاهرا بعد از مراسم هیچ تغییری نمی کنن.مهم همون تغییره … حتی اگه پاتو تو یکی از این مراسم ها نذاری،‌حتی اگه راهت ندن به خاطر ظاهرت،به خاطر عقیده ات.این جوری نگا کنین دیگه هیشکی هیچ ادعایی نمی تونه بکنه

    • سعيد گفت:

      این تغییره چه ربطی به این داره که این آدم قبلش چجوری بوده؟ چه ربطی به این داره که آدم چجوری دنبال خدا باشه؟

  16. marya گفت:

    هیچ ربطی نداره.منم میگم هیچ ربطی نداره.هر جوری دنبال خدا باشی اگه راه درستی باشه شرکت تو این جور مراسما تکونت میده

  17. سعيد گفت:

    مسئله سر همون “اگه” است به نظرم

  18. آدمیزاد گفت:

    ببخشید من انگار یکم از مرحله پرتم! چون متوجه نمیشم این بحثا برای چیه؟ این پست فقط درباره اوناییه که صرفا به خاطر مد میرن سراغ عزاداری. نه به خاطر حرمت نه به خاطر حسین نه به خاطر خدا نه حتی به خاطر گیر و گرفتاری خودشون! نمیگه چرا اینی که اومده تو هیئت مو تیغ تیغه، میگه چرا این هیئت اومدن رو زندگیش تاثیر نمیذاره؟ چرا وقتی این عزاداریا تموم میشه باز میره دنبال همون کثافت کاریای خودش؟ چرا آدمش نمیکنه؟
    گرچه، اینو شنیدیم هممون که میگن یه بار اصحاب پیامبر اومدن گفتن پیامبرا!!! چه نشستی که تو مسجدت یه جوون فاسد داره نماز میخونه و این نمازش عین ریاست و چه و چه و چه و الا بلا بیا از مسجد بندازش بیرون که ما این لکه ی ننگ رو تحمل نمیکنیم.
    پیامبر نگاهی به اصحابش کرد و گفت که کاریش نداشته باشین و بذارین به نمازش برسه، همین نماز خوندن شاید روزی روش تاثیر بذاره و از گناه برگرده.
    اما!!! آدم گاهی حس میکنه این موج عزادارنمایی (نه فقط تو محرم و صفر، که تظاهر تو همه روز و شبمون داره رخنه میکنه) چنان تقویت شده که به این سادگی و خود به خودی قابل اصلاح نیست… امیدوارم اینطور نباشه البته!

    • امین گفت:

      البته این بحث حتا اگر مربوط نباشه، خوب و مفیده
      من که همیشه استقبال میکنم
      —-
      آره! برای همینه که آدم نمیتونه چکشی برخورد کنه، ته دل ِ آدما رو ما نمیدونیم
      اما از اون طرف هم اگه به جایی برسه که به اصل مطلب صدمه بزنه، نمیشه ساکت موند

    • سعيد گفت:

      اتفاقن بعد این بحثا داشتم به همین فک می کردم که “چرا آدمش نمی کنه؟” بعد فک کردم مگه ما رو آد می کنه؟!
      نه اینکه این مجالس بی ارزش باشه، منظورم اینه که دور شدن از بدی و تاثیر گرفتن از این مجالس کار ساده ای نیس، نمیشه همینجوری انتظار داشت که ملت بیان و یه دفعه ای متحول بشن
      به هرحال اصل نظر من که بالا هس دیگه…

  19. سرور گفت:

    همه نظرات رو از اول خوندم اما بیشتر ازون که بهم انرژی بده برای شرکت کردن تو بحث ازم انرژی گرفت. راستش یه جورایی گیج شدم. منم با اون دوست موافقم که نمی فهمم اصلاً سر چی دارید یکی به دو می کنید. حرف همه تقریباً جدا جدا درسته و حتی تا حدی بی ربط به هم. یعنی بعضی از داوری هایی که شد (مثل اون نظر اول بهنوش) گمونم دخلی به مطلب امین نداشت. ولی خب این خیلی خوبه که شده به بهانه، آدم افکار یا حتی احساسات و تجربیاتی که درونش داره رو بریزه بیرون. و عملاً این اتفاق افتاده چون انگار هر کس از دریچه تجربه خودش داره حرف می زنه حتی کمی هم می زنه تو خاکی.
    ***
    در این که مدل عزاداری ما به یه سری جاها رفته شک نکنید. من خودم جنوبی ام و از وقتی چشم باز کردم چه زمانی که مذهبی بودم چه زمانی که نبودم،‌همیشه با این مراسما و با فرم بومیش اخت بودم. می دونید چه چیزش جذاب بود ؟ اینکه مثل این برنامه مزخرفای تی.وی یکی نمی یومد حس ِ حس ِ کنه یا الکی صداشو بلرزونه و هنوز طرف هیچی نگفته آه آه آه گریه کنه که بیشتر من قهقهه بزنم تا روم اثر بذاره. همیشه لذت بردم چون مراسماشون چه از لحاظ شعر و ادبیات،‌چه موسیقی و چه آیین و سنت معنا و مفهوم و اصالت داشته. هیچ ربطی نداره که چقدر مذهبی باشی تا از فضا و جو حاکم در محرم و رمضون لذت ببری. اون احساس تعلق جمعیه که به آدم لذت مشارکت جمعی رو می چشونه . زیبایی اینکه جماعتی برای اعتقادی که دارن دست به حرکات جمعی می زنن،‌برای هم دعا می کنن،‌بی ریا تر می شن گاهی و به نوعی درد مشترک همه رو با همه تفاوتها به هم نزدیک می کنه. جدا ازون، چیزی رو که بهش اعتقاد دارن به نمایش می ذارن. وقتی پشت رفتارها،‌نذرها،‌مراسما و هر کاری که به بهانه این روزا انجام می شه یه عقیده چه کم چه زیاد باشه،‌اون اتفاق زیبا می شه.
    ولی درست به همون اندازه تظاهر و حماقت و دگماتیسمش حال آدم رو به هم می زنه . و البته ظاهر بینی ! بله عیبی نداره که آدم با هر اندازه از اعتقاد و با هر شمایلی تو مراسمای مذهبی شرکت کنه که اصلاً بقیه کی هستن که بخوان تو و میزان ایمانت رو محک بزنن. تو دوست داری سالی دو روز مذهبی باشی به کسی ربطی نداره اما خدا هم می گه وقتی توان فهمیدن و شناخت رو در تو گذاشتیم فردا تو رو به اندازه همون توان بازخواست می کنیم! وقتی می تونی مرام حسین رو بشناسی چرا دریغ کنی و فقط شور حسینی بگیرتت واسه دو روز ؟ اینو واسه ننه بزرگامون نمی گم واسه 4 تا قد و قواره خودم که زحمت 4 خط مطلب خوندن رو هم به خودمون نمی دیم می گم. شاید اگه اون 4خط رو بخونیم به قول نمی دونم کدومتون بود که گفت شاید روزی روزگاری جایی رومون اثر گذاشت… الان گمونم خودمم دارم میزنم به صحرای کربلا… فقط می خوام بگم که از ظاهر آدما نمی شه اونا رو دسته بندی کرد،‌نمی شه مؤاخذه کرد،‌اما این حصار تا زمانی قابل پرهیزه که کارش به محدوده اجتماع و شعور اجتماعی نکشه وگرنه از یه جایی به بعد باید تصحیح کرد. والّا هرکس به نام دین یا حتی به نام ضد دین هر کاری رو به هر شیوه ای می خواد انجام می ده… فقط هم بحث دین نیست

    • امین گفت:

      تو به اونا میخندی؟! من حرص میخورم، یه مرض هم حواله میکنم!
      .
      آخه اگه مسئله مشارکت باشه!
      موضوع مشارکت ِ صرف نیست
      مشارکت همراه با تأثیر و تأثره، همراه با تغییر، همراه با بالا رفتن
      حداقل برای دقایقی
      .
      منم همینو میگم
      ببین شاید ما حق نداریم روی کسی قضاوت بکنیم ( که در نهایت هممون این کار رو میکنیم! ) اما اگه طرف با ظاهرش یا کار هاش یا اعتقاداتش روی جامعه و در نتیجه ما، تأثیر منفی بذاره چی؟؟

      • سرور گفت:

        می خوندم چون کار دیگه ای ازم برنمیاد .. یه زمانی خیلی سر این موضوع با دیگران بحث می کردن به خصوص کسایی که تا حرف می زنی می گن کفر نگو،‌چرت نگو،‌توهین نکن .. عزای حسین و فلان بهمانه.. در نهایت این شد که به عنوان یه آدم بی دین و ایمون شناخته شدم طوری که از شب قبلش بهم التیماتوم می دن که نیای بشینی پای تلویزیون اجر بقیه زایل می شه می خوای بشینی ایراد بگیری و مسخره کنی ! … و این یعنی درد.. آدم دردش می گیره ازینکه خیلی ها همینطوری مصرف کننده ان بدون اینکه یه بار از خودشون بپرسن چی رو دارن می دن پایین.. سلیقه جامعه کم کم همین می شه .. ازین جا بگیر تا فیلمای آت و آشغال کره ای که دیگه ملت یا از سر بیکاری یا واقعاً سلیقه متاسفانه پایین اجتماعی می دن پایین و یه آبم روش !!!..
        برای همینه که آخر حرفم گفتم تا جایی می شه سکوت کرد که شعور اجتماعی رو تحت تاثیر قرار نده
        الان خیلی ها هستن که دارن کارای قشنگی می کنن اما متاسفانه یا دیده نمی شن یا بهشون میدون نمی دن یا جامعه هضم نمی کنه چون به اون سیستم عادت کرده

    • آدمیزاد گفت:

      سرور یه چی گفت توی کامنتش که شاید جای باز کردن بحثش اینجا نباشه ولی فقط یه اشاره ی کوچیک میکنم که نگفته از دنیا نرم! و اون “احساس تعلق جمعی و لذت مشارکت جمعی” ه. اگه نیگا کنیم تو همه ی جوامع این مراسم هست ولی به نوع دیگه ای، منظورم این مشارکتای اجتماعیه که تو اکثر کشورا به صورت کارناوالای شادی برگزار میشه. ذات اجتماعی آدما این نیاز رو داره که توی فعالیتای جمعی خودشو بروز بده. ولی از اونجا ک توی کشور ما فقط تحرکات مذهبی اجازه ی برزو دارن و اونم بیشتر قالب های عذاداریش این میشه که این نیاز فقط اونجا اجازه ی عرض اندام پیدا میکنه و اینه که تو این مراسم ادمای مختلف با عقاید و حتی هدفای بسیار متفاوت رو میبینیم.
      و شاید دلیل اینکه این مراسم کم کم داره از شکل عذاداری خارج میشه همینه

      • سرور گفت:

        هم .. اشاره ت جالب بود
        ممکنه یه علت این باشه که جای دیگه زمینه ای برای خود نشون دادن یا بروز یه سری احساسات نباشه اما به نظرم مشکل بزرگ تر اینه که ما یاد نگرفتیم حتی وقتی می خواییم جایی هم حضوری داشته باشیم اون حضور باید چطوری باشه. به اصطلاح همه چیزو با هم قاطی می کنیم. نه ریخت عزامون مثل چیزیه که باید باشه نه شادیمون … حالا ممکنه همون کارناول شادی هم تو این مملکت راه بیفته 4 تا حرکت غیرعادی هم اونجا به خرج بدیم.. الگوی رفتاری مشکل داره،‌ و درک درست از شرایط زمانی و مکانی که توش هستیم … و البته همون کمبود ها که آدمیزاد هم گفت میتونه یه علت باشه

        • آدمیزاد گفت:

          (اول اینکه اگه میدونستم چرا تو کامنت قبلم همه جا نوشتم عذاداری!!!! خیلی خوب بود! به هر حال از خودم و از کسایی که دیدن و چندششون شد عذر میخوام!)
          و اما بعد، اینکه الگوی رفتاری ما مشکل داره درش شکی نیست، ولی چیزی نیست که قابل اصلاح نباشه، فرهنگ سازی میخواد و ایجاد بستر های مناسب برای رشد رفتار صحیح، و البته پیش از اون یه تیم دلسوز و قدرتمند که بتونه این شرایط رو مهیا کنه.
          متاسفانه روندی که الان در پیش گرفته شده دقیقا عکس اینه.

          • امین گفت:

            چطور بقیه رسیدن؟ اصلن رسیدن؟
            ما 500 ساله داریم دم از فرهنگسازی سر میدیم
            اونا هم همینکارو کردن؟

            • آدميزاد گفت:

              خب راستش فکر میکنم 500 رو یکم زیاد گفتی فک میکنم بحث فرهنگ سازی حدود ده دوازده ساله که مطرح شده. اون چیزی که من از شنیده ها فهمیدم این بوده که پیش از انقلاب وضع فرهنگیمون کمی بهتر بوده و متاسفانه توی این سی سال فرهنگمون پسرفت کرده. نمیگم اون موقع خیلی خوب بودیم گفتم فقط کمی بهتر بوده چون شاید اون موقع هم کسی که دلسوزانه به فکر فرهنگ سازی باشه نبوده، و درواقع یه روند عادی داشته طی میشده و مردم کم کم یاد میگرفتن یه چیزایی رو. ولی الان یه روند معکوس رو داریم طی میکنیم. اینو با دقت توی برنامه های تلویزیونیمون، برخوردهای عاملان فرهنگ با مردم، و یا حتی با دقت توی کتابای درسی به وضوح میتونیم ببینیم

دیدگاه‌تان را ارسال کنید ...


Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.